اعضا خانواده به انگلیسی + اصطلاحات رایج و کاربردی

خانواده، رکن اساسی هر جامعهای است. به همین دلیل آشنایی با نسبتهای خانوادگی، جزو اصولیترین مباحث هر زبانی است. اگر افراد نتوانند اعضای خانواده یا بستگان خود را به دیگران معرفی کنند، در بخش بزرگی از روابط اجتماعی خود دچار مشکل خواهند شد. در این مطلب قصد داریم، واژگان مرتبط با اعضای خانواده به انگلیسی را شرح دهیم و اشارهای به اصطلاحات مهمی که در این زمینه وجود دارد داشته باشیم. با ما همراه باشید.
چرا باید اعضای خانواده را به انگلیسی بشناسیم؟
افزایش دایره لغات انگلیسی: یکی از مهمترین اهداف یادگیری کلمات مربوط به اعضای خانواده، گسترش دایره مربوط به واژگان انگلیسی است. همانطور که در ادامه خواهید دید، خانواده، یکی از دستهبندیهای مهم در لغات انگلیسی محسوب میشود.
برقراری روابط اجتماعی: اگر نسبتهای خانوادگی را به درستی بدانید، میتوانید با افراد بیشتری آشنا شوید و خود یا اعضای خانواده خود را به آنها معرفی نمایید. همچنین اگر در کشور خارجی ساکن باشید، استفاده از این واژگان در برخی موقعیتهای خاص ضروری خواهد بود.
- کاربرد زیاد نسبتهای خانوادگی در انگلیسی: لغات مربوط به اعضای خانواده و اقوام، کاربرد زیادی در مکالمات، متون و فایلهای صوتی انگلیسی دارند. بنابراین آشنایی با آنها شما را برای درک جملات انگلیسی کمک خواهد کرد.
- آمادگی برای آزمون و امتحانات: آشنایی با اعضای خانواده به زبان انگلیسی، جزو مباحث پایهای و ابتدایی در این زبان است؛ بنابراین آشنایی با آنها، برای موفقیت در بخش نوشتاری (Writing) و گفتار (Speaking) لازم خواهد بود.
- معرفی آداب و فرهنگهای خاص: خانواده، رکن مهم هر فرهنگی محسوب میشود. اگر نسبتهای خانوادگی را به درستی درک کنید، میتوانید آداب و رسوم منحصر به فرد خود را برای خارجیها به زبان انگلیسی، بازگو نمایید.
آشنایی با اعضای درجه یک خانواده به زبان انگلیسی
در انگلیسی، به اعضای خانواده درجه یک، Immediate Family گفته میشود. معمولا افراد در طول عمر خود، قسمت بیشتر زمان خود را با اعضای درجه یک میگذارنند؛ به همین دلیل، بستگان درجه یک، تأثیر زیادی در زندگی افراد دارند. در ادامه با لغات انگلیسی مربوط به اعضای خانواده درجه یک آشنا میشویم:
ترجمه فارسی |
مثال |
ترجمه فارسی |
لغت انگلیسی |
---|---|---|---|
مادر همیشه به طور عمیق برای فرزندانش مراقبت میکند. | Mother always cares deeply for her children. | مادر | Mother |
پدر همیشه در هر چالشی از خانوادهاش حمایت میکند. | Father always supports his family through every challenge. | پدر | father |
دختر دوست دارد آخر هفتهها وقت خود را با خانوادهاش بگذراند. | The daughter loves spending time with her family on weekends. | دختر | daughter |
پسر او در نواختن پیانو بسیار با استعداد است. | His son is very talented at playing the piano | پسر | son |
خواهر من خوانندهی بسیار خوبی است. | My sister is a great singer. | خواهر | sister |
من و برادرم هر آخر هفته وقتی بچه بودیم فوتبال بازی میکردیم. | My brother and I used to play football every weekend when we were kids. | برادر | brother |
من و همسرم داریم برنامهریزی میکنیم که تابستان آینده به کوهها سفر کنیم. | My wife and I are planning a trip to the mountains next summer. | همسر | wife |
او شوهر من است. | He’s my husband | شوهر | husband |
من و شوهر سابقم حالا روابط خوبی داریم و بچهها را مشترکاً بزرگ میکنیم. | My ex-husband and I are on good terms now, and we co-parent our kids | شوهر سابق | Ex-Husband |
من و همسر سابقم هنوز گاهی با هم صحبت میکنیم، به خصوص وقتی که صحبت از بچهها باشد. | My ex-wife and I still talk occasionally, especially when it comes to our children. | زن سابق | Ex-Wife |
بعد از اینکه شوهرش فوت کرد، او بیوه شد و باید یاد میگرفت که چگونه به تنهایی زندگی کند. | After her husband passed away, she became a widow and had to learn how to live on her own. | زن بیوه | Widow |
بعد از اینکه همسرش فوت کرد، او بیوه شد و برای مدت طولانی با تنهایی دست و پنجه نرم میکرد. | After his wife passed away, he became a widower and struggled with the loneliness for a long time. | مرد بیوه | Widower |
آشنایی با نسل های مختلف یک خانواده به زبان انگلیسی
حالا باید نگاهی به خانواده والدین خود بیندازیم. علاوه بر خانواده درجه یک، افراد با بستگان پدر و مادر خود نیز رابطه سببی یا نسبی دارند. بهتر است با توجه به نسلهای قبلی و بعدی این خانواده گسترده، لغات انگلیسی مربوط به آنها را مرور کنیم:
ترجمه فارسی |
مثال |
ترجمه فارسی |
لغت انگلیسی |
---|---|---|---|
مادربزرگ بزرگم همیشه داستانهای جالبی دربارهی کودکیاش در زمان جنگ برای ما تعریف میکرد. | My great-grandmother used to tell us fascinating stories about her childhood during the war | مادربزرگ پدر / مادر بزرگ مادر | Great-grandmother |
مادربزرگ بزرگم همیشه داستانهای جالبی دربارهی کودکیاش برای ما تعریف میکرد. | My great-grandmother used to tell us fascinating stories about her childhood. | پدربزرگ پدر / پدربزرگ مادر | Great-grandfather |
پدربزرگ بزرگم در جنگ جهانی دوم جنگید و به خاطر شجاعتش مدالی دریافت کرد. | My great-grandfather fought in World War II and was awarded a medal for his bravery | جد | Great-grandparents |
پدر بزرگم بهترین کوکیها رو هر تعطیلات درست میکنه. | My grandfother makes the best cookies every holiday. | پدر بزرگ | Grandfother |
مادربزرگم بهترین کوکیها رو هر تعطیلات درست میکنه. | My grandmother makes the best cookies every holiday. | مادر بزرگ | Grandmother |
پدربزرگ و مادربزرگم در یک روستای کوچک کنار دریا زندگی میکنند و هر تابستان برای گذراندن وقت با آنها به آنجا میرویم. | My grandparents live in a small village by the sea, and every summer we go there to spend time with them. | پدر بزرگ و مادر بزرگ | Grandparents |
نوهاش همیشه در آخر هفتهها به دیدنش میرود. | Her grandson always visits her on the weekends. | نوه (پسر) | Grandson |
نوهام هر بعدازظهر عاشق بازی با اسباببازیهایش است. | My grand-daughter loves to play with her toys every afternoon. | نوه (دختر) | Grand-daughter |
نوه برای بازدید از پدربزرگ و مادربزرگش در تعطیلات تابستانی هیجانزده بود. | The grandchild was excited to visit her grandparents for the summer holidays | نوه | Grandchild |
خالهبزرگم همیشه بهترین داستانها را درباره تاریخچه خانوادهمان تعریف میکند. | My great-aunt always tells the best stories about our family history. | خاله/عمه پدری یا مادری | Great-aunt |
(برادرِ پدربزرگ یا مادربزرگ من در جنگ جهانی دوم جنگید و داستانهای جالب زیادی برای تعریف کردن دارد.) |
My great-uncle fought in World War II and has many interesting stories to tell. | عمو/دایی پدری یا مادری | Great-uncle |
عمه/خاله من پزشک است و در یک بیمارستان معروف کار میکند | My aunt is a doctor, and she works at a famous hospital. | عمه، خاله | Aunt |
عمو/دایی من برای تولدم یک ساعت زیبا به من هدیه داد. | My uncle gave me a beautiful watch for my birthday. | دایی، عمو | Uncle |
دخترعمو/دخترخاله من در دانشگاه حقوق میخواند. | My female cousin is studying law at university. | دختر دایی، عمو، خاله یا عمه | Female cousin |
من و پسرعمو/پسرخالهام عاشق بازی کردن با ویدئوگیم هستیم. | My male cousin and I love playing video games together. | پسر دایی، عمو، خاله یا عمه | male cousin |
خواهرزاده/برادرزاده کوچکم خیلی بامزه است و همیشه مرا میخنداند. | My little niece is so cute, and she always makes me laugh | خواهرزاده یا برادرزاده (دختر) | Niece |
برادرزاده/خواهرزاده من عاشق فوتبال بازی کردن است و میخواهد بازیکن حرفهای شود. | My nephew loves playing football, and he wants to be a professional player. | خواهرزاده یا برادرزاده (پسر) | Nephew |
آشنایی با روابط خانوادگی بر اساس ازدواج
زمانی که زوج جوانی با یکدیگر ازدواج میکنند، روابط خانوادگی جدیدی برای هردوی آنها ایجاد میشود. شکلگیری این روابط به واسطه ازدواج است و در زبان انگلیسی In-Laws نامیده میشوند. در ادامه با برخی از اصطلاحات رایج مربوط به این حوزه آشنا میشویم:
ترجمه فارسی |
مثال |
ترجمه فارسی |
لغت انگلیسی |
---|---|---|---|
مادرشوهر/مادرزن من بسیار مهربان است و همیشه در مراقبت از بچهها به من کمک میکند. | My mother-in-law is very kind and always helps me with the kids. | مادر شوهر، مادر زن | Mother-in-law |
پدرشوهر/پدرزن من عاشق باغبانی است و ساعتها در حیاط پشتی وقت میگذراند | My father-in-law loves gardening and spends hours in his backyard. | پدر شوهر، پدر زن | Father-in-law |
پدر و مادر همسرم دیشب ما را برای شام دعوت کردند | My parents-in-law invited us for dinner last night. | پدر و مادر همسر | Parents-in-law |
عروس ما یک هنرمند بااستعداد است | Our daughter-in-law is a talented artist. | عروس | Daughter-in-law |
داماد ما پزشک است و در یک بیمارستان بزرگ کار میکند | My son-in-law is a doctor and works in a big hospital. | داماد | Son-in-law |
من و خواهرشوهر/خواهرزنم هر آخر هفته با هم خرید میرویم | My sister-in-law and I go shopping together every weekend. | خواهر شوهر، خواهر زن | sister-in-law |
برادرشوهر/برادرزن من یک موسیقیدان عالی است و گیتار را زیبا مینوازد. | My brother-in-law is a great musician and plays the guitar beautifully. | برادر شوهر، برادر زن | brother-in-law |
پسر ناتنی من آخر هفتهها با ما زندگی میکند | My stepson lives with us on weekends. | پسر همسر (پسرخوانده) | step-son |
دختر ناتنی من بسیار باهوش است و عاشق کتاب خواندن است | My stepdaughter is very intelligent and loves reading books. | دختر همسر (دخترخوانده) | Step-daughter |
به عنوان یک فرزند ناتنی، او مجبور شد خودش را با خانواده جدیدش وفق دهد | As a stepchild, he had to adjust to his new family. | فرزند همسر (فرزندخوانده) | step-child |
من و خواهر ناتنیام خیلی زود با هم صمیمی شدیم | My stepsister and I became close friends very quickly. | خواهر ناتنی | Step-sister |
برادر ناتنی من دو سال از من بزرگتر است | My stepbrother is two years older than me. | برادر ناتنی | Step-brother |
نامادری من بسیار حمایتگر است و با من مثل فرزند خودش رفتار میکند. | My stepmom is very supportive and treats me like her own child. | نامادری | Stepmom |
ناپدری من به من یاد داد که چطور دوچرخهسواری کنم. | My stepdad taught me how to ride a bike. | ناپدری | Stepdad |
اصطلاحات رایج مربوط به خانواده در زبان انگلیسی
تا اینجا با انواع روابط خانوادگی که در زندگی روزمره کاربرد فراوان دارند و مورد استفاده قرار میگیرند، آشنا شدیم. علاوه بر کلماتی که شرح دادیم، اصطلاحات مهمی نیز در ارتباط با ازدواج و خانواده وجود دارند. اگر با این اصطلاحات آشنا نباشید، نمیتوانید برخی از مکالمات روزمره انگلیسی را درک کنید. در ادامه با برخی عبارات رایج مربوط به خانواده آشنا خواهیم شد:
ترجمه فارسی |
مثال |
ترجمه فارسی |
لغت انگلیسی |
---|---|---|---|
آنها سال گذشته یک دختر بچه را از یتیمخانه به فرزندی پذیرفتند. | They adopted a baby girl from an orphanage last year. | فرزندخواندگی | Adopte |
دوقلوهای من عاشق پوشیدن لباسهای ست هستند. | My twins love wearing matching outfits | فرزندان دو قلو | Twins |
(دخترعمویم تازه سهقلو زاییده است، و آنها خیلی بامزه هستند!) | My cousin just gave birth to triplets, and they are adorable! | فرزندان سهقلو | Triplets |
آنها ماه گذشته نامزد کردند و در حال برنامهریزی برای عروسیشان هستند. | They got engaged last month and are planning their wedding. | نامزد | Engaged |
پدر و مادرم ۳۰ سال است که ازدواج کردهاند. | My parents have been married for 30 years. | ازدواجکرده | Married |
آنها از هم جدا شدهاند اما هنوز دوستان خوبی هستند | They are separated but still good friends | جدا شده (زوجی که با هم زندگی نمیکنند اما به صورت رسمی هم طلاق نگرفتهاند) | Separated |
(بعد از ده سال ازدواج، آنها سال گذشته طلاق گرفتند. | After ten years of marriage, they got divorced last year. | طلاقگرفته | Divorced |
مادرخواندهام از من مثل فرزند خودش مراقبت میکرد. | My foster mom took care of me like her own child | مادر خوانده | Foster mom |
پدرخواندهاش همیشه او را تشویق میکرد که به دنبال رویاهایش برود. | His foster dad always encouraged him to follow his dreams. | پدر خوانده | Foster dad |
فرزند تحت سرپرستی خوشحال بود که در یک خانه پرمحبت قرار گرفته است. | The foster child was happy to be placed in a loving home. | فرزند خوانده | Foster child |
تمام بستگان در دورهمی خانوادگی ما حضور داشتند. | Every relative came to our family reunion. | بستگان | Relative |
اجداد من بیش از صد سال پیش به این کشور مهاجرت کردند. | My ancestors moved to this country over a hundred years ago | اجداد | Ancestors |
هر نسل با چالشهای جدیدی در زندگی مواجه میشود. | Each generation faces new challenges in life. | نسل | Generation |
ما گاهی اوقات در دورهمیهای خانوادگی با بستگان دورمان ملاقات میکنیم. | We occasionally meet our distant relatives at family gatherings. | اقوام دور | distant relatives |
من یک شجرهنامه خانوادگی تهیه کردم تا بیشتر درباره اجدادم بدانم. | I created a family tree to learn more about my ancestry. | شجره نامه | Family tree |
یک خانواده بدون فرزند هم میتواند پر از عشق و شادی باشد. | A childless family can still be full of love and happiness. | خانواده بدون فرزند | Childless family |
پدر و مادرخواندهام یک خانه پر از محبت برای من فراهم کردند. | My foster parents provided me with a loving home. | والدین سرپرست | Foster parents |
به عنوان یک تکفرزند، همیشه آرزو داشتم که خواهر یا برادری داشته باشم. | As an only child, I always wished for a sibling. | تکفرزند | Only child |
من و خواهر/برادرم رابطه قویای داریم. | My sibling and I have a strong bond. | رابطه خواهر و برادری | Sibling |
من و خواهر/برادر ناتنیام پدر مشترک داریم اما مادرهایمان متفاوت هستند. | My half-sibling and I have the same father but different mothers. | خواهر و برادر ناتنی | Half-sibling |
او همسر من است و ما پنج سال است که با هم هستیم. | He is my spouse, and we have been together for five years. | اصطلاح رسمی | Spouse |
زوج تازه ازدواج کرده برای ماه عسل به ایتالیا رفتند. | The newlyweds went on their honeymoon to Italy | زوج تازه ازدواجکرده | Newlyweds |
یک پیوند خانوادگی قوی به مردم کمک میکند که با هم بر مشکلات غلبه کنند. | A strong family bond helps people overcome difficulties together. | ارتباطات خانوادگی | Family Bond |
ما یک خانواده صمیمی هستیم و همیشه از همدیگر حمایت میکنیم. | We are a close-knit family, and we always support each other | خانوادهای که رابطه نزدیکی با هم دارند | Close-knit family |
8 قدم برای یادگیری و مرور لغات جدید انگلیسی
یکی از مشکلات اساسی زبانآموزان، عدم توانایی لازم برای استفاده از لغات انگلیسی در جملات و مکالمات روزمره است. به نظر شما دلیل این مسئله چیست؟ احتمالا بسیاری از زبانآموزان، شیوه صحیح یادگیری لغات جدید انگلیسی را نمیدانند. در ادامه با مراحل یادگیری کلمات انگلیسی به صورت اصولی آشنا میشویم:
1- در آزمون تعیین سطح شرکت کنید!
همیشه اولین قدم در مسیر یادگیری زبان جدید، تعیین سطح فعلی زبانآموز است. اگر میزان دانش زبانی فرد مشخص نباشد، ممکن است بخش زیادی از زمان و بودجهاش، اتلاف شود. پس قبل از اینکه یادگیری لغات جدید انگلیسی را شروع کنید، بهتر است در آزمون تعیین سطح زبان انگلیسی سطح شرکت نمایید.
2- یادگیری پراکنده ممنوع!
یادگیری لغات به صورت تصادفی و پراکنده، موجب میشود پس از مدت کوتاه، کلمات جدید را فراموش کنید. بنابراین باید بین لغات و عباراتی که یاد میگیرید پیوند و رابطهای وجود داشته باشد. بدین ترتیب، بهتر است لغات انگلیسی را در دستهبندیهای موضوعی قرار دهید و یادگیری آنها را طبق این دستهبندی، به شکل منظم و اصولی پیش ببرید.
3- از جملات و مثال های جدید استفاده کنید!
اگر صرفا به یادگیری لغت و معنای آن اکتفا کنید، متوجه کاربرد دقیق آن در عبارات و جملات روزمره نخواهید شد. همچنین این روش یادگیری، به مرور زمان، باعث خستگی شما خواهد شد. بنابراین، برای اینکه بتوانید لغات بیشتری به خاطر بسپارید و از آنها در مکالمات خود استفاده نمایید، مثالها و جملاتی که خودتان میسازید را چاشنی کار کنید.
4- ریشه و ساختار کلمات را بشناسید!
پیشنهاد میکنیم از کنار کلماتی که در فرآیند آموزش مشاهده مینمایید، به راحتی عبور نکنید؛ چرا که ممکن است ریشه و ساختار کلماتی که در حال حاضر یاد میگیرید، با کلماتی که در آینده با آنها مواجه خواهید شد، شباهتهایی داشته باشد. بنابراین آشنایی با ریشه و ساختار کلمات، روند یادگیری کلمات جدید را برای زبانآموزان آسانتر خواهد کرد.
5- حواستان به مرور و تکرار باشد
در فرآیند یادگیری هر مطلب جدید، مرور و تکرار، بخشی مهم است. بنابراین اگر یادگیری لغات جدید انگلیسی را شروع کردهاید، حتما قسمتی از برنامه روزانه خود را به مرور لغات جدید اختصاص دهید. بهتر است تایم مرور، در آخر هر شب به صورت منظم انجام شود.
6- استفاده عملی از کلمات را فراموش نکنید
قطعا اگر کلمات را در گوشهای از ذهن خود، به شکل دستنخورده نگه دارید، فایدهای برای شما نخواهد داشت. بنابراین در مکالمات روزمره یا عباراتی که به انگلیسی مینویسید، از کلمات جدید استفاده نمایید. همچنین میتوانید لغات انگلیسی را به دیگران هم بیاموزید تا در ذهن خودتان نیز ماندگارتر شوند.
7- فیلم و سریال ببینید و پادکست انگلیسی گوش دهید
لغات جدیدی که یاد میگیرید را در فیلم و سریالهای انگلیسیزبان جست و جو نمایید تا با کاربرد صحیح آنها آشنا شوید. همچنین گوش دادن به پادکستهای انگلیسی که متناسب با سطح زبان شما هستند، میتواند کمک بزرگی برای یادگیری لغات جدید و مرور کلمات گذشته باشد.
8- سرگرمی را چاشنی کار خود نمایید
ممکن است بعد مدتی، از یادگیری لغات انگلیسی خسته شوید. این مسئله کاملا طبیعی است. شما میتوانید با استفاده از بازیهای جذاب و استفاده از فلشکارتهای متنوع، فرآیند یادگیری را برای خود، شیرینتر و لذتبخشتر کنید.
سخن آخر
یادگیری لغات انگلیسی در حوزه اعضای خانواده، یکی از کلیدیترین مباحث برای ایجاد ارتباطات قوی و موثر با افراد جوامع انگلیسیزبان است. با هر واژهای که در این زمینه یاد میگیرید، قدمی به سوی آمادگی در موقعیتهای مختلف اجتماعی برمیدارید. در این مطلب، با اعضای خانواده به انگلیسی، آشنا شدیم. همچنین، باید برای یادگیری لغات جدید وقت و انرژی بگذارید و با استفاده از روشهایی که ذکر کردیم، کلمات جدید انگلیسی را به خاطر بسپارید و از آنها در شرایط مختلف استفاده نمایید.
عالی بود ممنونم