اصطلاحات بامزه انگلیسی به همراه تشریح ریشه هر اصطلاح

اصطلاحات در زبان‌های مختلف می‌توانند اطلاعات جالبی درباره فرهنگ کشورهای مختلف به ما ارائه دهند. هرچند در زبان‌های مختلف ممکن است اصطلاح‌های مشابهی وجود داشته باشد، اما معمولاً این اصطلاحات به شکل مستقیم به زبان‌های دیگر ترجمه می‌شوند. برای بهتر به خاطر سپردن هر اصطلاح یا ضرب‌المثل، دانستن داستان‌ها و شرایطی که در آن‌ها این اصطلاحات به وجود آمده‌اند می‌تواند بسیار کمک‌کننده باشد.

در زبان انگلیسی، اصطلاحات ترکیبی از اصطلاحات بریتانیایی و آمریکایی هستند. علاوه بر این، بسته به اینکه در کدام کشور زندگی می‌کنید، اصطلاحات عامیانه و محلی ممکن است بیشتر کاربرد داشته باشند و جذابیت خاصی به زبان ببخشند. این تفاوت‌ها نه تنها نشان‌دهنده تنوع زبان هستند بلکه به درک بهتر رفتارها و باورهای فرهنگی مردم آن کشورها نیز کمک می‌کنند.

در این مقاله، به بررسی اصطلاحات بامزه رایج به زبان انگلیسی می‌پردازیم.

1. To turn a blind eye

معنی تحت‌الفظی:

چشم کور رو چرخاندن

مفهوم عبارت:

چشم پوشی از واقعیت

مثال:

The judge shouldn’t have turned a blind eye.

قاضی نباید از حقیقت چشم پوشی می‌کرد.

ریشه اصطلاح:

یک افسر ماهر نیرودریایی بریتانیا، در یک جنگ، دید که هم‌رزمانش در کشتی کناری با بالا بردن پرچم‌هایی درخواست عقب‌نشینی دارند، ولی این افسر اعتقاد داشت که باید جنگ رو ادامه داد. برای همین وقتی زیردستانش منتظر دستور عقب نشی او بودند، تلسکوپ را روی یکی از چشمانش که کور بود گذاشت و گفت که چیزی مبتنی بر درخواست عقب‌نشینی نمی‌بیند. و جالبه که در آن جنگ پیروز شد!

2. To spill the beans

معنی تحت‌الفظی:
لوبیا‌ها را روی زمین ریختن

مفهوم عبارت:
رازی رو برملا کردن

مثال:

Moms always spill the beans with their sisters.

مامان‌ها همیشه رازها رو پیش خواهرانشون برملا می‌کنن.

ریشه اصطلاح:

در یونان باستان، برای رای‌گیری، در ظرف‌هایشان لوبیاهای سفید و سیاه می‌ریختند. اگر موافق بودن، لوبیای سفید، اگر مخالف بودن، لوبیای سیاه. حالا اگر کسی دستش می‌خورد و ظرف می‌افتاد و لویباها روی زمین می‌ریخت، رای اون فرد لو می‌رفت و رازش برملا می‌شد.

3. Straight from the horse’s mouth

معنی تحت‌الفظی:
مستقیم از دهن اسب

مفهوم عبارت:
حرفی را مستقیما از منبعش شنیدن

مثال:

Don’t believe anything unless you hear it straight from the horse’s mouth.

هیچ‌چیز رو باور نکن، مگر اینکه مستقیما از منبعش بشنوی.

ریشه اصطلاح:

در قرن 19م، وقتی مزرعه دارها می‌خواستند اسب بخرند، باید می‌رفتند و دندان‌های اسب را از نزدیک می‌دیدند تا سنش را به درستی حدس بزنند. آن‌ها معتقد بودند که صاحب اسب ممکن است به آن‌ها درباره سن و سلامتی اسب دروغ بگوید، پس خودشان مستقیما دهن اسب را بررسی می‌کردند.

4. To pull someone’s leg

معنی تحت‌الفظی:
پای کسی را کشیدن(برای کسی زیرپایی گرفتن)

مفهوم عبارت:
با کسی شوخی کردن / سربه‌سر کسی گذاشتن

مثال:
I’m not in a good mood. Don’t pull my leg!
من حالم خوب نیست، سربه‌سرم نذار!

ریشه اصطلاح:
دزدها قبل از اینکه از کسی دزدی کنند، برای آن فرد زیرپایی می‌گرفتند تا به زمین بخورند و آن‌ها فرصت کافی برای دزدی از او را داشته باشند.

5. Feeling under the weather

معنی تحت‌الفظی:
احساست حتی از آب و هوا هم بدتره

مفهوم عبارت:
احساس ناخوشایند کردن / مریض بودن / حالت تهوع داشتن

مثال:

I can’t go to the party tonight. I’m feeling under the weather.

نمی‌تونم به مهمونی امشب برم. احساس ناخوشی میکنم. (مریضم.)

ریشه اصطلاح:

یک روزی یک دریانورد، برای اینکه دریازده نشود و از شرایط جوی در امان بماند، به اتاقک زیر عرشه می‌رود. درحالی که هنوز حالت تهوع داشته و بهتر نشده بود، ولی همان زیر می‌ماند. حالا از آن پس، به کسی که حالش خوب نیست و مریض است این اصطلاح را نسبت می‌دهند.

6. Hands down

معنی تحت‌الفظی:
دست‌ها پایین

مفهوم عبارت:
مطمئن بودن / به طور حتم / بدون شک

مثال:

She’s the best player of the team, hands down.

او بدون شک بهترین بازیکن تیم است.

ریشه اصطلاح:

در قرن 18، اسب‌سواری یک ورزش و سرگرمی محبوب در بین مردم بود. وقتی یک سوارکار به قدری از رقبایش جلو می‌فتاد که حتی اگر افسار را رها میکرد و دست‌هایش را روی پایش میگذاشت، باز هم با اختلاف برنده می‌شد، این اصطلاح را به او نسبت میدادند. یعنی با دست‌های پایین هم همچنان موفق شده است.

7. To fly off the handle

معنی تحت‌الفظی:
از دسته در رفتن / از دستگیره پرت شدن

مفهوم عبارت:
یکدفعه عصبانی شدن / از کوره در رفتن

مثال:

He tends to fly off the handle whenever someone criticizes his work.

او زمانی که کسی کارش را نقد کند، سریع از کوره در می‌رود.

ریشه اصطلاح:

این اصطلاح در قرن 18م رایج شد. تبرهایی که در آن زمان ساخته می‌شد، معمولا بی‌کیفیت بودند و گاهی پیش می‌آمد که لبه‌ی آهنی تبر از دسته‌ی پوبی‌اش جدا شود و به بالا پرت شود. این عمل نه تنها خطرناک بود، بلکه تکرار آن باعث عصبانیت کسی که از آن استفاده می‌کرد میشد.

8. Sleep tight

معنی تحت‌الفظی:
محکم بخوابی

مفهوم عبارت:
خوب بخوابی

مثال:

After a long day, I told my kids to sleep tight and dream sweetly.

پس از یک روز طولانی، به بچه‌هایم گفتم که خوب بخوابند و خواب‌های خوب ببینند.

ریشه اصطلاح:

ریشه‌ی این اصطلاح احتمالا به زمانی برمی‌گردد که تشک‌ها با طناب به تخت بسته می‌شدند. وقتی کسی برای کس دیگر آرزو می‌کرد که محکم بخوابی به معنای این بود که طناب‌ها سفت بسته شده باشند و مشکلی برای فرد تتا صبح پیش نیاید و بتواند خوب بخوابد.

9. To get someone’s goat

معنی تحت‌الفظی:
بز کسی را گرفتن

مفهوم عبارت:
رو مغز کسی راه رفتن / رو مخ کسی رفتن

مثال:

His constant teasing really gets my goat.

شوخی‌های مداومش واقعا رو مخ من است.

ریشه اصطلاح:

باز هم یک ریشه از مسابقات اسب‌سواری!

شب قبل از مسابقه، برای اینکه اسب‌ها استرس نداشته باشند و بتوانند ریلکس کنند، صاحبانشان در اسطبلشان یک بز قرار می‌دادند. (مثل اینکه بزها حیوانات آرامش بخشی برای اسب‌ها هستند!) حالا بعضی از رقبا، به امید اینکه اسب عملکرد خوبی در روز مسابقه نداشته باشد شبانه بز آن را از اسطبل می‌دزدیدند و اسب دچار استرس میشد.

10. To pull out all the stops

معنی تحت‌الفظی:
همه‌ی موانع را برداشتن

مفهوم عبارت:
تمام تلاش خود را کردن

مثال:

For her wedding, she decided to pull out all the stops and make it a day to remember.

برای عروسی‌اش، او تصمیم گرفت تمام تلاش خود را کند و آن را به روزی به یاد ماندنی تبدیل کند.

ریشه اصطلاح:
در ساز موسیقی اورگان، که معمولا در کلیساها نواخته می‌شود، یک کلیدی وجود دارد به نام “stop” که با گرفتن آن، صدای نوت‌ها به حداکثر خود می‌رسند.

11. Armed to the teeth

معنی تحت‌الفظی:
تا دندان مسلح

مفهوم عبارت:
آماده بودن برای انجام کاری / آماده‌ی جنگ بودن / مسلح بودن

مثال:

The security team arrived at the event armed to the teeth, ensuring everyone’s safety.

تیم امنیتی با حداکثر تسلیحات به ایونت رسید و ایمنی همه را تضمین کرد.

ریشه اصطلاح:

در گذشته، دزدان دریایی بسیار مسلح بودند و برای اینکه بتوانند طناب‌های بادبان‌ها را بگیرند و به کشتی‌ها حمله کنند، سلاحشان را در بین دندان‌هایشان قرار می‌دادند. برای همین می‌گوییم تا دندان مسلح!

12. To kick the bucket

معنی تحت‌الفظی:
به سطل لگد زدن
مفهوم عبارت:
مردن / از دنیا رفتن

مثال:

After years of battling illness, he finally kicked the bucket last night.

پس از سال‌ها مبارزه با بیماری، او بالاخره شب گذشته از دنیا رفت.

ریشه اصطلاح:

وقتی کسی می‌خواست خودش خودش را دار بزند، یک سطل زیرپایش میگذاشت و برای اینکه خودش را بکشد، به سطل لگد میزد تا از زیرپایش در برود و بوسیله طناب، خفه شود.

13. It’s raining cats and dogs

معنی تحت‌الفظی:
داره سگ و گربه از آسمون می‌باره

مفهوم عبارت:
داره بارون شدیدی می‌باره!

مثال:

We wanted to go for a hike, but it was raining cats and dogs, so we stayed home instead.

ما می‌خواستیم پیاده‌روی کنیم، اما باران بسیار شدیدی می‌بارید، بنابراین در خانه ماندیم.

ریشه اصطلاح:

در قرن 15م در انگلیس، خونه‌ها سقف کاه‌گلی داشتند، بدون چوبی در زیر آن که ازش محافظت کنه. وقتی هوا سرد میشد، حیواناتی مثل سگ و گربه برای گرم شدن، روی کاه آن جمع می‌شدند.وقتی خیلی باران شدید می‌شد، آن‌ها تعادل خود را از دست می‌دادند و به داخل خانه‌ها سقوط می‌کردند. برای همین وقتی باران شدید باشد، می‌گویند که دارد از آسمان سگ و گربه می‌بارد.

14. To cost an arm and a leg

معنی تحت‌الفظی:
یک دست و یک پا هزینه داشتن

مفهوم عبارت:
بسیار گران بودن

مثال:

The new house that we bought last year, cost us an arm and a leg.

خانه‌‌ی جدیدی که پارسال خریدیم، بسیار گران بود.

ریشه اصطلاح:

در گذشته، نقاشان پرتره برای کشیدن تصویر کامل بدن یک فرد، هزینه بیشتری نسبت به نقاشی صورت او دریافت می‌کردند. به همین دلیل، نقاشی کل بدن برایشان گران‌تر تمام می‌شد تا وقتی که فقط صورت را نقاشی می‌کردند. برای همین می‌گفتند که این نقاشی برایت یک دست و یک پا هزینه داشته و یعنی بسیار گران بوده است.

15. Bite the bullet

معنی تحت‌الفظی:
گلوله را گاز گرفتن

مفهوم عبارت:
با شجاعت با چالش‌ها روبه‌رو شدن

مثال:

After months of deliberation, Sarah finally decided to bite the bullet and start her own business.

پس از ماه‌ها تردید، سارا بالاخره تصمیم گرفت دندان‌ها را به هم بفشارد و کسب‌وکار خود را شروع کند.

ریشه اصطلاح:

این اصطلاح از عملی ریشه می‌گیرد که در جنگ صورت می‌گرفت. وقتی سربازی زخمی می‌شد و محلی برای رسیدگی به سلامتی آن در دسترس نبود، سربازان دیگر گلوله را از بدن آن سرباز بیرون می‌کشیدند. از سرباز زخمی می‌خواستند برا تحمل درد، یک گلوله‌ی خالی را در بین دندان‌هایش گاز بزند. برای همین وقتی می‌خواهیم از پس کاری بربیایم، می‌گویند که گلوله را گاز بگیر!

2 دیدگاه
  1. الهه

    عالی

  2. انرژی بان

    Great

ارسال یک نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.