کالوکیشن های make در انگلیسی + مثال و ترجمه آنها
در زبان انگلیسی، فعل هایی وجود دارند که گاها آنها را در موقعیتهای مختلف به همراه کلمات دیگری میبینیم که معانی گوناگونی را میسازند و برایمان سوال ایجاد میشود که چطور یک فعل میتواند طیف گستردهای از معانی را پوشش دهد؟
به این نوع فعلهایی که در کنار کلمات (عموما اسم) قرار میگیرند و عبارتهای معنا داری میسازند، collocation یا همایند میگویند. این نوع عبارات، شامل فعلهایی هستند که به تنهایی معنی خاص خودشان را دارند.
در این مقاله به بررسی collocationهای فعل “make” میپردازیم. در زبان انگلیسی، واژه “make” یک فعل چندمنظوره است که نقش مهمی در زبان ایفا میکند. این واژه دامنه وسیعی از معانی را در بر میگیرد، از ایجاد اشیاء ملموس گرفته تا تأثیرگذاری بر موقعیتها و احساسات. به عنوان مثال، وقتی شما “make a sandwich” یا “یک ساندویچ درست میکنید”، در حال ترکیب مواد برای ایجاد یک وعده غذایی هستید. یا اگر شما “make a mistake” یا “یک اشتباه میکنید”، دارید یک خطایی را مرتکب میشوید. بنابراین، “make” و عباراتی که بوسیلهی آن ساخته میشود را میتوان “ایجاد” یک چیز مادی یا معنوی معنی کرد.
کالوکیشن های پرکاربرد make
در جدول زیر، تعدادی از عبارات پرکاربرد با فعل “make” را برایتان دسته بندی کردیم که در شرایط مختلف از آنها استفاده میشود.
-
کالوکیشن های make مربوط به غذا
ترجمه مثال | Example | فارسی | English |
---|---|---|---|
مادرم همیشه ساعت 8 شب شام درست میکند. | My mom always makes dinner at 8 o’clock in the evening. | صبحانه، نهار، شام درست کردن | make breakfast/lunch/dinner |
آیا دوست دارید برایتان یک فنجان چای درست کنم؟ | Would you like me to make you a cup of tea? | یک فنجان چایی/قهوه درست کردن | Make a cup of tea/coffee |
میخواهم یک رزرو انجام دهم. | I would like to make a reservation. | رزرو کردن | Make a reservation |
میخواهم برای تولد دوستم یک کیک بپزم(درست کنم). | I’m going to make a cake for my friend’s birthday. | کیک پختن (درست کردن) | Make a cake |
-
کالوکیشن های فعل make مربوط به پول
ترجمه مثال | Example | فارسی | English |
---|---|---|---|
من از شغلم لذت میبرم، اما درآمد زیادی ندارم. | I enjoy my job, but I don’t make very much money. | پول درآوردن | make money |
این شرکت جدید، در سال اولش سود زیادی برد. | The new company made a large profit within its first year. | سود بردن | make a profit |
من از فروش سیدیهای قدیمیام در اینترنت۲۵۰ دلار به دست آوردم. | I made $250 selling my old CDs on the internet. | به دست آوردن _______ دلار | make $_______ |
او به دنبال یک شغل دوم است تا از پس مخارج زندگی برآید. | She is looking for a second job to make a living. | درآمد داشتن / زندگی چرخاندن | Make a living |
او بعد از اینکه کتابش به شماره یک در فهرست پرفروشها رسید، ثروت زیادی به دست آورد. | He made a fortune after his book hit #1 on the bestseller list. | ثروت به دست آوردن | make a fortune |
-
کالوکیشن های مربوط به روابط
ترجمه مثال | Example | فارسی | English |
---|---|---|---|
زمانی که به یک شهر بزرگ نقل مکان میکنید، سخت است که دوستان جدید پیدا کنید. | It’s hard to make friends when you move to a big city. | دوست شدن / دوست پیدا کردن | Make friends |
آنها بخاطر لحجهاش، او را مسخره میکردند. | They were making fun of him for his accent. | کسی را مسخره کردن | Make fun of someone |
کارن و جنیفر بعد از دعوای بزرگی که هفته گذشته داشتند، آشتی کردند. | Karen and Jennifer made up after the big fight they had last week. | جبران کردن / آشتی کردن | Make up |
پسرعموی من در گفتن شوخیهای خندهدار بسیار توانمند است. | My cousin is very capable of making funny jokes. | شوخی کردن | Make a joke |
ما باید هماهنگیهای جلسه را انجام دهیم. | We need to make an arrangement for the meeting. | به توافق رسیدن / ترتیب دادن / هماهنگ کردن | Make an arrangement |
او میخواست تأثیر خوبی بر روی همکاران جدیدش بگذارد | He wanted to make a good impression on his new colleagues. | تأثیر گذاشتن | Make an impression |
کشورها در حال تلاش برای برقراری صلح بعد از سالها درگیری هستند | The countries are working to make peace after years of conflict | آشتی کردن / به صلح و آرامش رسیدن | Make peace |
او با رفتار خود من را عصبانی کرد. | He made me angry with his behavior | کسی را از دست خود عصبانی / ناراحت / خوشحال کردن | Make someone angry/ mad/ happy/ sad |
باید یک تماس بگیرم تا رزرو را تأیید کنم. | I need to make a call to confirm the reservation. | تماس گرفتن | Make a call |
او به پلیس اعتراف کرد. | He made a confession to the police. | اعتراف کردن | Make a confession |
او قول داد که دیگر سر وقت برسد. | He made a promise to be on time. | قول دادن | Make a promise |
او تلاش کرد با عذرخواهی اشتباهش را جبران بکند. | He tried to make amends for his mistake by apologizing. | جبران کردن | Make amends |
او بهانهای آورد تا از شرکت در جلسه خودداری کند. | She made an excuse to avoid attending the meeting | بهانه آوردن | Make an excuse |
وکلا میتوانند در دادگاه اعتراض کنند. | Lawyers can make an objection in the court of law. | اعتراض کردن | Make an objection |
او بالاخره با دوست قدیمیاش ارتباط برقرار کرد. | She finally made contact with her old friend. | ارتباط برقرار کردن | Make contact |
اگر از خدمات راضی نیستید، میتوانید به مدیر شکایت کنید. | If you’re not satisfied with the service, you can make a complaint to the manager. | شکایت کردن | Make a complaint |
نیاز نیست که درباره چنین مسئلهی جزئی هیاهو کنید. | There’s no need to make a fuss over such a minor issue. | جنجال به پا کردن | Make a fuss |
-
کالوکیشنهای مربوط به برنامهها و پیشرفت
ترجمه مثال | Example | فارسی | English |
---|---|---|---|
ما داریم برای سفر به استرالیا در سال آینده برنامهریزی میکنیم. | We’re making plans to travel to Australia next year. | برنامهریزی کردن | Make plans |
من نیاز دارم تصمیم بگیرم که کدام پیشنهاد شغلی را قبول کنم. | I need to make a decision about which job offer to accept. | تصمیم گرفتن / انتخاب کردن | Make a decision/choice |
تو در حساب کتابهایت اشتباه کردی. | You made a few mistakes in your calculations. | اشتباه کردن | Make a mistake |
دانشآموزانم پیشرفت خوبی داشتهاند. | My students are making good progress. | پیشرفت کردن | Make progress |
دارم تلاش میکنم که امسال سیگار را ترک کنم. | I’m making an effort to stop smoking this year. | تلاش کردن | Make an attempt / effort |
آیا باید یک کامپیوتر دسکتاپ بخرم یا لپتاپ؟ نمیتوانم تصمیم نهاییم را بگیرم. | Should I buy a desktop or a laptop computer? I can’t make up my mind. | تصمیم نهایی را گرفتن | Make up your mind |
دانشمندان کشف مهمی در زمینه ژنتیک انجام دادهاند. | Scientists have made an important discovery in the area of genetics. | کشف کردن | Make a discovery |
دارم فهرستی از همه چیزهایی که برای عروسی نیاز داریم تهیه میکنم. | I’m making a list of everything we need for the wedding. | فهرست تهیه کردن | Make a list |
آیا میتوانی مطمئن شوی که تعداد کافی کپی از گزارش برای همه شرکتکنندگان در جلسه داریم؟ | Can you make sure we have enough copies of the report for everybody at the meeting? | اطمینان حاصل کردن | Make sure |
دریافت هشت ساعت خواب تأثیر زیادی در روز من دارد. | Getting eight hours of sleep makes a big difference in my day. | فرق ایجاد کردن / تأثیر گذاشتن | Make a difference |
معمولاً معلم تکالیف به تعویق افتاده را نمیپذیرد، اما او برای من استثنا قائل شد. | Normally the teacher doesn’t accept late homework, but she made an exception for me. | استثنا قائل شدن | Make an exception |
ما نیاز داریم قبل از شروع پروژه قرارداد ببندیم. | We need to make a contract before starting the project. | قرارداد بستن | Make a contract |
ما توانستیم با تأمینکننده برای کاهش قیمت معامله کنیم. | We were able to make a deal with the supplier for a lower price. | معامله کردن / توافق کردن | Make a deal |
او اقدام کرد تا موقعیتش را در شرکت بهبود بخشد. | He made a move to improve his position in the company. | اقدام کردن | Make a move |
او نکتهای درباره اهمیت کار تیمی بیان کرد. | She made a point about the importance of team work. | نکتهای را مطرح کردن | Make a point |
نتیجه گیری
یادمان باشد که فعل “make” میتواند درکنار اسمهای مختلف، معانی متفاوتی هم داشته باشد که در موقعیتهای گوناگون، باید از collocation مخصوص به آن شرایط استفاده کنیم تا دقیقترین مفهوم را به شنونده و خواننده القا کنیم. با حفظ کردن عباراتی که دربارهی آنها در این مقاله صحبت کردیم، میتوانید مکالمهی بهتر و حرفهای تری داشته باشید.
تمرین
به کمک تمرینهای زیر میتوانید میزان تسلطتان را بر روی میاحث تدریس شده در بالا، ارزیابی کنید.
1. What does it mean to “make a decision”?
a) To organize a party
b) To take a vacation
c) To choose between different options
d) To sign a contract
2. Which of the following best describes “make an effort”?
a) To take a break
b) To receive a reward
c) To enjoy leisure time
d) To try hard to achieve something
3. What does it mean to “make a discovery”?
a) To find something new or unknown
b) To finish a project
c) To plan an event
d) To prepare a meal
4. When you “make a complaint,” what are you doing?
a) Apologizing for a mistake
b) Expressing dissatisfaction about a service
c) Making a reservation
d) Offering a gift
5. What does it mean to “make an exception”?
a) To follow the rules strictly
b) To allow something that is normally not allowed
c) To celebrate a special occasion
d) To delegate a task to someone else
6. What does it mean to “make a list”?
a) To create a written record of items or tasks
b) To read a book
c) To cook dinner
d) To organize a party
7. When you “make a point” in a discussion, you are:
a) Taking a break
b) Organizing files
c) Delegating tasks
d) Expressing a significant idea or argument
8. What does it mean to “make sure”?
a) To verify that something is correct or in place
b) To forget about a task
c) To cancel a meeting
d) To take a nap
9. What does it mean to “make progress”?
a) To take a step backward
b) To face difficulties
c) To advance or improve in a task or project
d) To receive feedback
10. Which of the following best describes “make an attempt”?
a) To evaluate a project
b) To finish a job
c) To celebrate a success
d) To try to achieve something, often with effort
Answer key:
1.C
2.D
3.A
4.B
5.B
6.A
7.D
8.A
9.C
10.D