افعال پرکاربرد انگلیسی (قسمت دوم)

در مقاله قبل به بررسی مهمترین و پرکاربردترین افعال زبان انگلیسی پرداختیم. لیستی که در آن مقاله قرار داده‌ایم، درواقع افعال پایه انگلیسی هستند. اما گستردگی زبان انگلیسی همین‌جا به پایان نمی‌‍رسد و برای موقعیت‌های مختلف نیاز دارید فعل‌های بیشتری یاد بگیرید. به احتمال زیاد لیست اول پرکاربردترین فعل‌های انگلیسی را مطالعه کردیده‌اید. پس تا اینجا با تعداد زیادی از افعال آشنا شده‌اید. حالا ادامه این افعال را در این مقاله با هم یاد می‌گیریم. در لیست زیر تعداد زیادی از افعال مهم زبان انگلیسی را خواهید دید که با یک مثال و ترجه آن همراه است. برای دسترسی به لیست‌های بعدی کافیست روی لینک انتهای این مقاله کلیک کنید.

فعل مثال

ترجمه

Identify

 She identified him as the murderer.

 او را به عنوان قاتل معرفی کرد.
Ignore

 He ignored her advice.

 توصیه او را نادیده گرفت.
Illustrate

 The teacher will illustrate how to do it.

 معلم نحوه انجام آن را توضیح می‌دهد.
Imagine

 I can imagine how you felt.

 می‌تونم تصور کنم چه حسی داشتی.
Imply

 Silence implies consent.

 سکوت به معنای رضایت است.
Impress

 We’re not impressed.

 ما تحت تاثیر قرار نمی‌گیریم.
Improve

 I need to improve my French.

 من باید زبان فرانسه‌ام را تقویت کنم.
Include

 Tom’s lunch includes a sandwich and an apple.

 ناهار تام شامل یک ساندویچ و یک سیب است.
Incorporate

 Her business was incorporated.

 کسب و کار او ثبت شد.
Indicate

 The arrow indicates the way to go.

 فلش، مسیرِ رفت را نشان می‌دهد.
Inform

 I’ll inform John about our decision.

 من تصمیم خود را به جان اطلاع خواهم داد.
Insist

 She insisted on going there.

 او اصرار داشت که به آنجا برود.
Install

 The man tried to install his own antenna.

 مرد سعی کرد آنتن خود را نصب کند.
Intend

 I heard they intend to marry.

 شنیدم که قصد ازدواج دارند.
Introduce

 I’ll introduce you to Tom.

 من شما را با تام آشنا می‌کنم.
Invest

 He invested his money in stocks.

 او پول خود را در سهام سرمایه‌گذاری کرد.
Investigate

 I came here to investigate Tom’s death.

 من به اینجا آمدم تا درباره مرگ تام تحقیق کنم.
Involve

 This procedure involves testing each sample twice.

 این روش شامل دوبار آزمایش هر نمونه است.
Iron

 I iron my clothes almost every day.

 من تقریبا هر روز لباس‌هایم را اتو می‌کنم.
Jog

 I make it a rule to jog every morning.

 من دویدن هر روز صبح را یک قانون می‌دانم.
Jump

  Can you jump over the river?

آیا می‌توانید از روی رودخانه بپرید؟
Justify

 My results justify taking drastic action.

نتایج من انجام اقدامات شدید را توجیه می‌کند.
Keep

 I keep thinking about Joe, all alone in that place.

 من مدام به جو فکر می‌کنم که در آن مکان تنها است.
Kick

  The kids love to kick a ball against my wall.

بچه‌ها دوست دارند توپ را به دیوار من بزنند.
Kiss

 Did you kiss anybody?

 کسی را بوسیدی؟
Kneel

  Do not run, stand, kneel or spin in the slide.

از دویدن، ایستادن، زانو زدن یا چرخیدن روی سرسره خودداری کنید.
Knit

 She knit him a sweater for his birthday.

 برای تولد او یک ژاکت بافت.
Know

 We know him.

 ما او را می‌شناسیم.
Lack

 Tom seems to lack energy.

 به نظر می‌رسد تام انرژی ندارد.
Laugh

 Tom is laughing.

 تام، دارد می‌خندد.
Lay

 He laid on his back.

 به پشت دراز کشید.
Lead

 Tom leads a quiet life.

 تام زندگی آرامی دارد.
Lean

 He leaned on his elbows.

 به آرنجش تکیه داد.
Leap

 Ken leapt over the wall.

 کن از روی دیوار پرید.
Learn

 Children learn to creep before they can go.

 بچه‌ها قبل از اینکه بتوانند راه بروند، خزیدن را یاد می‌گیرند.
Leave

 Leave me alone!

 دست از سرم بردار!
Lend

 Tom lent Mary his camera.

 تام، دوربینش را به مری قرض داد.
Lie (in bed)

 Lie back down.

 دراز بکشید.
Lift

 He couldn’t lift the table and no more could I.

نه او می‌توانست میز را بلند کند و نه من.
Light

  Better to light one candle than to curse the darkness.

روشن کردن یک شمع بهتر از نفرین کردن تاریکی است.
Lie (not to tell the truth)

 He hated lying.

 از دروغ گفتن متنفر بود.
Like

 She likes playing tennis.

 او بازی تنیس را دوست دارد.
Listen

 Why won’t you listen?

 چرا گوش نمیدی؟
Look

 It looks cold outside.

 بیرون سرد به نظر می‌رسد.
Lose

 She lost a book.

 او یک کتاب گم کرده است.
Love

 I love going out to restaurants.

 من عاشق رفتن به رستوران هستم.
Maintain

 Tom maintained eye contact with Mary.

 تام، با مری ارتباط چشمی داشت.
Make

 I’m making tea.

 دارم چای درست می‌کنم.
Manage

 Did you manage to catch the post?

 آیا موفق به گرفتن پست شدید؟
Matter

 It doesn’t matter, Tom.

 مهم نیست، تام.
May

Each nurse may be responsible for up to twenty patients.

هر پرستار ممکن است مسئولیت بیست بیمار را بر عهده بگیرد.
Mean

 I didn’t mean to hurt your feelings.

 قصد صدمه زدن به احساسات شما را نداشتم.
Measure

 The surfboard measures 2 meters by 55 centimeters.

 ابعاد تخته موج سواری 2 متر در 55 سانتی‌متر است.
Meet

 We’ve never met.

 ما هرگز ملاقات نکرده‌ایم.
Melt

 The snow is melted.

 برف آب شده است.
Mention

 He mentioned going to that college.

 او به رفتن به آن دانشکده اشاره کرد.
Might

 Donna might be able to come tomorrow, but it’s very unlikely.

 دونا ممکن است فردا بیاید، اما بعید است.
Mind

 Would you mind repeating what you just said?

 آیا دوست دارید آنچه را که گفتید تکرار کنید؟
Miss

 He had missed being elected by a single vote.

 او انتخاب شدن با یک رأی را از دست داده بود.
Mix

 If you mix blue and red, you get violet.

 اگر آبی و قرمز را با هم مخلوط کنید، بنفش به دست می‌آید.
Mow

mow the lawn a day or two before you go, so it stays looking tidy while you are away.

یک یا دو روز قبل از رفتن، چمن را بچینید، تا زمانی که نیستید، مرتب به نظر برسد.
Must

 I really must get some exercise.

 من واقعا باید کمی ورزش کنم.
Need

 You need to change your eating habits.

 باید عادات غذایی خود را تغییر دهید.
Neglect

 Don’t neglect to lock the door when you leave.

 هنگام خروج، از قفل کردن درب غفلت نکنید.
Negotiate

 The two countries negotiated a treaty.

 دو کشور بر سر یک معاهده مذاکره کردند.
Observe

 You must observe those rules.

 شما باید آن قوانین را رعایت کنید.
Obtain

 I obtained the painting at an auction.

 من نقاشی را در یک حراجی به دست آوردم.
Occur

 The accident occurred yesterday morning

 این حادثه صبح دیروز رخ داد.
Offer

 She offered to help me move my things to my new house.

 او به من پیشنهاد داد که وسایلم را به خانه جدیدم منتقل کنم.
Open

 Open the windows.

 پنجره‌ها را باز کن.
Operate

 I can’t figure out how to operate this machine.

 من نمی‌توانم بفهمم چگونه با این دستگاه کار کنم.
Order

  What do you suggest I order?

شما پیشنهاد می‌کنید چی سفارش بدم؟
Organize

 They want me to organize the party.

 آنها از من می‌خواهند که ترتیب جشن را بدهم.
Ought to

 You ought to get your watch repaired.

 شما باید ساعت خود را تعمیر کنید.
Overcome

 We have to overcome many difficulties.

 ما باید بر بسیاری از مشکلات غلبه کنیم.
Overtake

 Their car overtook ours.

 ماشین آنها از ماشین ما سبقت گرفت.
Owe

 Tom owes me money.

 تام به من پول بدهکار است.
Own

 I own a German car.

 من یک ماشین آلمانی دارم.
Paint

 She painted the wall pink.

 او دیوار را صورتی رنگ کرد.
Participate

 He participated in the debate.

 در مناظره شرکت کرد.
Pay

 Can I pay by installment payment?

 آیا می‌توانم به‌صورت اقساطی پرداخت کنم؟
Peel

 Anna peeled the apple.

 آنا سیب را پوست کند.
Perform

 Tom performs in a jazz club three nights a week.

 تام سه شب در هفته در یک کلاب، جاز اجرا می‌کند.
Persuade

 I persuaded Tom to help me.

 من تام را متقاعد کردم که به من کمک کند.
Pinch

 He pinched and scraped for many years to save money.

 او برای اینکه کمی پول پس‌انداز کند، سال‌ها در هزینه‌ها صرفه‌جویی کرد.
Plan

 Next year I plan to travel around the world.

 سال آینده قصد دارم به سراسر جهان سفر کنم.
Play

 I can play tennis.

 من می‌توانم تنیس بازی کنم.
Point

 Tom pointed to the sky.

 تام به آسمان اشاره کرد.
Possess

 The old man possesses great wealth.

 پیرمرد ثروت زیادی دارد.
Postpone

 He postponed returning to Paris.

 او بازگشت به پاریس را به تعویق انداخت.
Pour

 She poured tea for me.

 او برای من چای ریخت.
Practice

 Today we’re going to practice parking.

 امروز می‌خواهیم پارک کردن را تمرین کنیم.
Prefer

 Ali prefers travelling by train.

 علی سفر با قطار را ترجیح می‌دهد.
Prepare

 The doctor prepared to prescribe a receipt.

 دکتر برای تجویز نسخه آماده شد.
Pretend

She was pretending to cry. I knew she was lying.

او تظاهر به گریه می‌کرد. میدانستم دارد دروغ می‌گوید.
Prevent

 The rain prevented me from coming.

 باران مانع آمدنم شد.
Proceed

 They will proceed to build another laboratory building.

 آنها به ساخت یک ساختمان آزمایشگاهی دیگر ادامه خواهند داد.
Promise

 He promised to collect her from the airport.

 قول داد او را از فرودگاه بردارد.
Propose

 We propose to deal with this subject in the following chapter.

 پیشنهاد می‌کنیم در فصل بعد به این موضوع بپردازیم.
Protect

 We’re supposed to be protecting John.

 ما قرار است از جان محافظت کنیم.
Prove

 I’ll prove it to you.

 من آن را به شما ثابت خواهم کرد.
Pull

 John pulled out a pen.

 جان یک خودکار بیرون آورد.
Punch

 You punch like a girl.

 مثل یک دختر مشت می‌زنی.
Pursue

 The police pursued the murderer.

 پلیس به تعقیب قاتل پرداخت.
Push

 We had to push our way through the crowd.

 مجبور شدیم از میان جمعیت عبور کنیم.
Put

 I put on my shoes.

 کفش‌هایم را پوشیدم.
Qualify

 He is qualified as an English teacher.

 وی دارای صلاحیت معلم زبان انگلیسی شدن است.
Quit

 She quits worrying about the problem.

 او نگران این مشکل نیست.
React

 Tom reacted appropriately.

 تام واکنش مناسبی نشان داد.
Read

 I read the book.

 من کتاب را خواندم.
Realize

 I didn’t realize we were late.

 نفهمیدم دیر آمدیم.
Recall

 I don’t recall seeing any cars parked outside.

 یادم نمی‌آید ماشین‌هایی را که بیرون پارک کرده بودند دیده باشم.
Receive

 We received a warm welcome.

 استقبال گرمی از ما شد.
Recollect

 I recollect seeing Ali some years ago in Tabriz.

 به یاد می‌آورم که چند سال پیش علی را در تبریز دیدم.
Recommend

 I would never recommend using a sunbed on a regular basis.

 من هرگز توصیه نمی‌کنم به‌طور منظم از تخت آفتاب‌گیر استفاده کنید.
Reduce

 I think we should reduce the price.

 به نظر من باید قیمت را کاهش دهیم.
Refer

 I often refer to the dictionary.

 من اغلب به فرهنگ لغت مراجعه می‌کنم.
Reflect

 She reflected on what she had done.

 او در مورد آنچه انجام داده بود تأمل کرد.
Refuse

 She refused to answer questions about her personal finances.

 او از پاسخ دادن به سؤالات مربوط به امور مالی شخصی خود امتناع کرد.
Regret

 I regret leaving school so young.

من پشیمانم که خیلی جوان مدرسه را ترک کردم.
Relate

 She is related to him by marriage.

 با او به‌واسطه ازدواج، نسبت دارد.
Relax

 We’re supposed to relax.

 قرار است استراحت کنیم.
Relieve

 I was relieved to hear that he was alive.

 وقتی شنیدم او زنده است، خیالم راحت شد.
Rely

 You can certainly rely on him.

 مطمئناً می‌توانید به او اعتماد کنید.
Remain

 He remained poor all his life.

 او تمام عمرش فقیر ماند.
Remember

 He had remembered to bring a pair of gloves, unlike me.

 برخلاف من، او یادش رفته بود یک جفت دستکش بیاورد.
Remind

 It reminds me of the good old days.

 مرا به یاد روزهای خوب گذشته می‌اندازد.
Repair

 He repaired his watch by himself.

 ساعتش را خودش تعمیر کرد.
Replace

 The car replaced the bicycle.

 ماشین جایگزین دوچرخه شد.
Represent

 He represented the labor union on the committee.

 او نماینده اتحادیه کارگری در کمیته بود.
Require

 This task requires dexterity.

 این کار نیاز به مهارت دارد.
Resent

 Many conscripts resent having to do their military service.

 بسیاری از سربازان وظیفه از انجام خدمت سربازی خود ناراضی هستند.
Resist

 She can never resist buying new shoes.

 او هرگز نمی‌تواند در برابر خرید کفش‌های جدید مقاومت کند.
Retain

 We had to retain a lawyer.

 مجبور شدیم وکیل بگیریم.

 

***برای مطالعه ادامه افعال انگلیسی قسمت سوم این مقاله را در لینک زیر مطالعه کنید:

افعال پرکاربرد انگلیسی (قسمت سوم)

ارسال یک نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.