با مهمترین و پرکاربردترین افعال انگلیسی آشنا شوید!
آیا میدانید چگونه افعال انگلیسی را یاد بگیرید؟
با استفاده از فلشکارتها، تلاش بسیار یا سفر به آمریکا!
فعلهای انگلیسی همهجا هستند. برای یادگیری 50 مورد از رایجترین آنها در زبان انگلیسی، ادامه مطلب را بخوانید.
روشهای تمرین افعال انگلیسی
از افعال انگلیسی استفاده کنید!
گاهی اوقات تبدیل کلمات به عمل میتواند به مغز شما در بهخاطرسپاری کلمات کمک کند. اینکار جالب را امتحان کنید. افعال را روی کاغذ بنویسید و برگهها را داخل یک کلاه قرار دهید. هربار یک تکه کاغذ از کلاه بیرون بکشید و فعل را اجرا کنید، سپس یکی دیگر و دیگری و الی آخر. شما بهراحتی میتوانید این فعالیت را خودتان انجام دهید. یا اگر بتوانید با دوستان دیگرتان که در حال یادگیری زبان و افعال انگلیسی هستند، یک بازی ترتیب دهید که عالی است! میتوانید کمی هیجان و سرگرمی هم چاشنی این بازی کنید و شکلی از پانتومیم را بازی کنید. در حالی که شما یک فعل را اجرا میکنید، دوستانتان باید حدس بزنند که فعل روی تکه کاغذ چیست؟
چطور برای یادگیری فعلهای انگلیسی، فلشکارت درست کنیم؟
استفاده از فلشکارتها، به دلایلی یک روش مطالعه کلاسیک است. فلشکارتها راهی سریع برای حفظ لغات هستند! به اینترتیب که، کلمه انگلیسی را در یک طرف کارت بنویسید، سپس تعریف را (به زبان انگلیسی یا زبان مادری شما، بسته به سطح شما) در طرف دیگر بنویسید. برای ساخت فلشکارت انگلیسی از مقاله دیگر ما کمک بگیرید. میتوانید مجموعهای از فلشکارتهای فیزیکی را تهیه کنید، یا از برنامهای مانند ممرایز (Memrise) استفاده کنید. هیچ راه درست یا نادرستی برای ساختن فلش کارت وجود ندارد، اما با استفاده از امکانات دیجیتال میتوانید مطالعه را از هر نقطهای برای خودتان آسانتر کنید، بدون اینکه نیازی به حمل تعداد زیادی کارت داشته باشید.
یک داستان با افعال انگلیسی بنویسید!
شما تعاریف زیادی را حفظ کردهاید و وقتی دیگران از افعال در جمله استفاده میکنند میفهمید که چه میگویند. حالا زمان آن است که مطمئن شوید میتوانید از افعال انگلیسی بهتنهایی استفاده کنید. سعی کنید یک داستان کوتاه بنویسید و خود را به چالش بکشید تا از 10 یا 15 فعلی که در حال مطالعه آن هستید در داستان خود استفاده کنید. اگر دوستی دارید که او نیز درحال یادگیری زبان انگلیسی است، داستانهای خود را باهم مبادله کنید و داستان یکدیگر را تصحیح کنید. اگر فردی هستید که مطالب را با نوشتن بهخاطر میآورید، این روش، یک تمرین عالی برای آزمایش دانش شماست.
رایجترین افعال انگلیسی که در فعالیتهای روزمره استفاده میشوند!
1. to be
معنی اول: بودن
He is the only male cousin in his family.
او تنها پسر عموی خانوادهاش است.
معنی دوم: رخ دهد یا اتفاق بیفتد
The conference will be next Wednesday.
این کنفرانس چهارشنبه هفته آینده برگزار خواهد شد.
2. to have
معنی اول: داشتن یا نگه داشتن
I have two dogs.
من دو تا سگ دارم.
معنی دوم: تجربه کردن
We had a good time at the restaurant last night.
دیشب در رستوران به ما خوش گذشت.
3. to ask
معنی اول: گفتن چیزی برای کسب اطلاعات
Did you ask the teacher when your homework assignment is due?
آیا از معلم پرسیدید که تکلیف شما چه زمانی است؟
معنی دوم: درخواست چیزی از کسی
Mom asked me to clean my room.
مامان از من خواست اتاقم را تمیز کنم.
4. to do
معنی اول: برای انجام دادن یک عمل
A: What do you like to do on weekends?
دوست داری آخر هفتهها چیکار کنی؟
B: I usually watch TV and play with my dogs.
من معمولا تلویزیون تماشا میکنم و با سگهایم بازی میکنم.
معنی دوم: به شیوهای خاص عمل کردن
My favorite football team is doing poorly.
تیم فوتبال مورد علاقه من عملکرد ضعیفی دارد.
5. to get
معنی اول: دریافت کردن
A: Has the letter I sent arrived yet?
نامهای که فرستادم هنوز رسیده است؟
B: Yes, I got it.
بله، متوجه شدم.
معنی دوم: به دست آوردن
Can you get my jacket from the closet for me?
آیا میتوانید ژاکت من را از کمد برای من بیاورید؟
معنی سوم: فهمیدن
A: Are you still studying for the English test?
آیا هنوز برای آزمون انگلیسی مطالعه میکنید؟
B: Yes. I just don’t get how to conjugate verbs!
بله. من فقط نمیفهمم که چگونه افعال را به هم پیوند بزنم!
A: I know, conjugations are difficult to understand.
میدانم، صمیمیتها بهسختی قابل درک هستند.
6. to go
معنی اول: برای حرکت از مکانی به مکان دیگر
Are you going to the concert next weekend?
آیا آخر هفته آینده به کنسرت میروید؟
معنی دوم: ترک کردن
It’s already 11:00? I have to go!
الان ساعت 11:00 است؟ من باید برم!
7. to hear
معنی اول: برای گرفتن صدا با گوش
A: Did you hear that sound?
آن صدا را شنیدی؟
B: Yeah, but don’t worry, I think it’s just the wind.
آره، اما نگران نباش، فکر میکنم فقط باد است.
معنی دوم: آگاه بودن از
Did you hear about Taylor Swift’s new cat?
آیا در مورد گربه جدید تیلور سوئیفت چیزی شنیدید؟
8. to say
معنی اول: برای گفتن کلمات با صدای بلند
A: what did she say?
او چه گفت؟
B: She said that he’ll think about it.
او گفت که در مورد آن فکر خواهد کرد.
معنی دوم: برای انتقال اطلاعات
the website says the museum will open at 8:00.
این وبسایت میگوید این موزه در ساعت 8:00 افتتاح میشود.
9. to know
معنی اول: آگاه بودن از، دانستن
Did you know that Taylor Swift got a new cat?
آیا میدانستید که تیلور سوئیفت یک گربه جدید دارد؟
معنی دوم: با کسی رابطه داشتن، شناختن کسی
A: Do you know Sarah?
سارا رو میشناسی؟
B: Yes. We used to worked together.
بله، قبلاً با هم کار میکردیم.
10. to like
معنی: دوست داشتن، لذت بردن
A: Do you like the Tv show “Supernatural”?
آیا برنامه تلویزیونی “ماوراء طبیعی” را دوست دارید؟
B: Yes. but I like “Breaking Bad” more.
بله، اما من «برکینگ بد» را بیشتر دوست دارم.
11. to love
معنی اول: زیاد دوست داشتن
A: do you love the movie “Ocean’s 11”?
آیا فیلم “Ocean’s 11” را دوست دارید؟
B: Yes. I love that movie!
بله، من آن فیلم را دوست دارم!
معنی دوم: داشتن احساسات عمیق عاشقانه یا عاطفی
I know that your mother is strict, but remember that she loves you.
میدانم که مادرت سختگیر است، اما یادت باشد که او تو را دوست دارد.
I love Steve, I want to marry him.
من استیو را دوست دارم، میخواهم با او ازدواج کنم!
12. to need
معنی: نیاز داشتن
I need a pencil to take the test.
برای شرکت در آزمون نیاز به مداد دارم.
13. to want
معنی: خواستن، آرزو کردن
I want a puppy, but I would adopt an older dog if I found the right one.
من یک توله سگ میخواهم، اما اگر سگ مناسب را پیدا کنم، یک سگ بزرگتر را به فرزندی قبول میکنم.
14. to think
معنی اول: فکر کردن، نظر یا اعتقاد داشتن
I don’t think that the color red looks good on me.
فکر نمیکنم رنگ قرمز به نظر من خوب باشد.
I think God is real.
من فکر میکنم خدا واقعی است.
معنی دوم: هدایت ذهن به سمت چیزی
A: what are you thinking about?
به چی فکر میکنی؟
B: I’m thinking about that what I want to eat for lunch?
دارم به این فکر میکنم که میخواهم برای ناهار چه بخورم.
افعال انگلیسی برای استفاده در خانه
15. to eat
معنی: خوردن
Do you want to eat pizza or chicken for dinner?
آیا میخواهید برای شام پیتزا یا مرغ بخورید؟
16. to drink
معنی: نوشیدن
Don’t forget To drink water before you go to bed.
قبل از رفتن به رختخواب نوشیدن آب را فراموش نکنید.
17. to watch
معنی: تماشا کردن، نگاه کردن یا مشاهده کردن
You can watch TV for 30 minutes when you get home.
وقتی به خانه رسیدیم میتوانید 30 دقیقه تلویزیون تماشا کنید.
18. to sleep
معنی: خوابیدن
I try to sleep for at least 8 hours every night.
سعی میکنم هر شب حداقل هشت ساعت بخوابم.
19. to cook
معنی: پختن یا تهیه غذا یا یک وعده غذایی
Dad loves to cook healthy meals for the family.
پدر عاشق پختن غذاهای سالم برای خانواده است.
20. to clean
معنی: پاک کردن، تمیز کردن
Let’s clean the living room, before we have guests over.
قبل از اینکه مهمان داشته باشیم، اتاق نشیمن را تمیز کنیم.
Did you clean up the mess on the kitchen counter?
آیا آشفتگی روی پیشخوان آشپزخانه را تمیز کردید؟
21. to open
معنی: باز کردن
I can’t open the pickle jar, can you help me?
من نمیتوانم این ظرف ترشی را باز کنم، میتوانید کمکم کنید؟
Open the window and so the fresh air can get in.
پنجره را باز کنید تا هوای تازه وارد شود.
22. to close
معنی: بستن
Close the refrigerator door so we don’t waste electricity.
در یخچال را ببندید تا برق را هدر ندهیم.
افعال انگلیسی برای مدرسه
23. to learn
معنی: آموختن، کسب دانش یا مهارت در چیزی
I am learning a lot in my English class.
من در کلاس زبان انگلیسی خیلی چیزها یاد میگیرم!
24. to teach
معنی: تعلیم دادن، برای نشان دادن یا توضیح چگونگی انجام کاری
The professor will teach us how to read data in tomorrow class.
استاد در کلاس فردا به ما یاد میدهد که چگونه دادهها را بخوانیم.
25. to study
معنی: مطالعه کردن
توجه: در کالج یا دانشگاه، اگر بگویید «I’m studying math»، این به این معنی است که ریاضی رشته دانشگاهی شماست و مدرک خود را در رشته ریاضی کسب خواهید کرد. اگر میگویید “I’m studying for the math test”، به این معنی است که برای مدت کوتاهی برای چیزی خاص مطالعه میکنید.
A: I hear you are starting college in the fall. what would you want to study?
شنیدهام که شما در پاییز دانشگاه را شروع میکنید. چه چیزی را میخواهید مطالعه کنید؟
B: I think I want to major in history.
فکر میکنم میخواهم در رشته تاریخ تحصیل کنم.
A: Do you want to play basketball tomorrow night?
آیا میخواهید فردا شب بسکتبال بازی کنید؟
B: I can’t. I have to study for my communication class.
نمیتوانم. من باید برای کلاس ارتباطاتم درس بخوانم.
A: What are you studying for?
برای چی درس میخوانی؟
B: I have a huge test on Friday.
روز جمعه یک آزمون بزرگ دارم.
26. to write
معنی اول: نوشتن
Can you write the rules on the chalkboard?
آیا میتوانید قوانین را روی تخته سیاه بنویسید؟
معنی دوم: برای تنظیم یک سند
I have to write a six-page paper by Monday morning.
تا دوشنبه صبح باید یک مقاله شش صفحهای بنویسم.
27. to read
معنی: خواندن
Everyone remember to read the first chapter of your textbook by tomorrow.
همه یادتان باشد تا فردا فصل اول کتاب درسی خود را بخوانید.
28. to assign
معنی: اختصاص دادن، کار یا وظیفهای را به کسی واگذار کردن
The teacher assigned us so much homework!
معلم برای ما خیلی تکلیف تعیین کرد!
29. to listen
معنی: گوش دادن
Did you listen to the teacher’s instructions?
آیا به دستورات معلم گوش دادید؟
افعال انگلیسی برای تجارت
30. to work
معنی: کار کردن، مشغول شدن به یک فعالیت عملی
I’m an elementary school teacher. I work at the school down the street.
من معلم دبستان هستم من در مدرسه پایین خیابان کار میکنم.
31. to submit
معنی: تسلیم کردن، ارائه به کسی برای قضاوت
I have to submit my report to the manager by 5:00.
من باید تا ساعت 5:00 گزارش خود را به مدیر ارائه کنم.
32. to explain
معنی: توضیح دادن
A: Can you explain how to create this document to me?
میتوانید نحوه ایجاد این سند را برای من توضیح دهید؟
B: Sure! First, select a template in Microsoft Word.
حتما! ابتدا یک الگو را در Microsoft Word انتخاب کنید.
33. to contact
معنی: تماس گرفتن
A: Have you contacted the manager yet?
آیا تاکنون با مدیر تماس گرفتهاید؟
B: Yes, I called her cell phone this morning.
بله، امروز صبح با تلفن همراهش تماس گرفتم.
34. to send
معنی: فرستادن
A: Have you contacted the manager yet?
آیا تاکنون با مدیر تماس گرفتهاید؟
B: No, but I will send her an email tomorrow.
نه، اما فردا برایش ایمیل میفرستم.
I sent the team the memo yesterday.
دیروز یادداشت را برای تیم فرستادم.
35. to buy
معنی: خریدن
We need to buy more uniforms for the new employees.
ما باید برای کارمندان جدید لباسهای فرم بیشتری بخریم.
36. to sell
معنی: فروختن
I sold 12 boxes this week.
من این هفته 12 جعبه فروختم.
37. to pay
معنی: پرداختن
A: Where do I pay for this necklace?
برای این گردنبند از کجا هزینه کنم؟
B: You can pay at the cash register at the front of the store.
میتوانید در صندوق فروشی جلوی فروشگاه پرداخت کنید.
A: Did the boss pay us yet?
آیا رئیس هنوز به ما پول داده است؟
B: No, he pays us every Friday.
نه، او هر جمعه به ما پول میدهد.
38. to advertise
معنی: تبلیغ کردن
A: What’s the best way to advertise the product?
بهترین راه برای تبلیغ محصول چیست؟
B: We could create a TV commercial.
میتوانیم یک تبلیغ تلویزیونی بسازیم.
C: If we’re going to do that, let’s write a radio commercial, too.
اگر قرار است این کار را انجام دهیم، بیایید یک آگهی رادیویی هم بنویسیم.
39. to finish
معنی: به پایان رساندن
A: When do you think you can finish writing that speech?
فکر میکنید چه زمانی میتوانید نوشتن آن سخنرانی را تمام کنید؟
B: I should finish it by the end of the day on Tuesday.
باید تا آخر روز سهشنبه تمامش کنم.
افعال انگلیسی برای سفر
40. to travel
معنی: سفر کردن
My dad and I are traveling to Spain this summer.
من و پدرم تابستان امسال به اسپانیا سفر میکنیم.
41. to visit
معنی: دیدار کردن
I want to visit my grandmother next month.
من میخواهم ماه آینده به دیدن مادربزرگم بروم.
Let’s visit as many attractions as we can.
بیایید تا جایی که میتوانیم از جاذبهها دیدن کنیم.
42. to explore
معنی: کاوش کردن
Do you want to explore the neighborhood before we go home?
آیا میخواهید قبل از رفتن به خانه، محله را کاوش کنید؟
43. to tour
معنی: گردش کردن، گشتو گذار کردن
Do you want to tour the neighborhood before we go home?
آیا میخواهید قبل از اینکه به خانه برویم در محله گردش کنید؟
44. to fly
معنی: پرواز کردن
I am flying from Atlanta to New York at 4:00.
من ساعت 4:00 از آتلانتا به نیویورک پرواز میکنم.
45. to ride
معنی: سوار شدن
The Eiffel Tower is too far away for us to walk. Let’s ride the bus.
.برج ایفل خیلی دور است که بتوانیم پیادهروی کنیم. بیا سوار اتوبوس بشیم
46. to camp
معنی: اردو زدن
Let’s camp in the mountains this weekend.
بیایید این آخر هفته در کوهستان چادر بزنیم.
Do you want to go camping in the state park?
آیا میخواهید به کمپینگ در پارک دولتی بروید؟
47. to ski
معنی: اسکی کردن
Would you rather ski in Colorado or Utah?
آیا ترجیح میدهید در کلرادو یا یوتا اسکی کنید؟
My family and I go skiing every winter.
من و خانوادهام هر زمستان به اسکی میرویم.
48. to stay
معنی: ماندن
A: You’re going to Sydney? Where are you going to stay?
به سیدنی میروی؟ کجا قراره بمونی؟
B: I am staying at a hotel just outside of the city.
من در هتلی خارج از شهر اقامت دارم.
A: [on the phone] Where are you?
[در تلفن] کجایی؟
B: I’m standing at the bus stop.
.من در ایستگاه اتوبوس ایستادهام
A: Stay there. I’m on my way.
آنجا بمان. من در راه هستم.
49. to swim
معنی: شنا کردن
Let’s swim in the pool after lunch.
بیایید بعد از ناهار در استخر شنا کنیم.
Do you want to go swimming this weekend?
آیا میخواهید این آخر هفته به شنا بروید؟
50. to relax
معنی اول: آرام گرفتن
You need to relax! Hopefully, going on vacation will help.
شما نیاز به آرامش دارید! امیدوارم رفتن به تعطیلات کمک کند.
معنی دوم: برای شرکت در یک فعالیت لذت بخش
Dad is relaxing in the hammock outside.
پدر در ننوی بیرون استراحت میکند.
هرجا که میروی، هر کجا که نگاه میکنی، یک فعل انگلیسی هست. پس از تسلط بر این افعال پایه انگلیسی، میتوانید به سراغ افعال پیشرفتهتر بروید. همیشه چیزهای بیشتری برای یادگیری وجود دارد! علاوهبر افعالی که در این لیست آمده، افعال انگلیسی پرکاربرد دیگری نیز وجود دارد که برایتان در قالب سه لیست، براساس حروف الفبای انگلیسی دستهبندی کردهایم. برای دسترسی به هر لیست کافیست روی لینکهای زیر کلیک کنید:
افعال پرکاربرد انگلیسی(قسمت اول)