۴۲ تا از مهمترین افعال و اصطلاحات آشپزی انگلیسی

آیا می‌دانید آشپزی زبان خاص خود را دارد؟ اگر تا به حال صحبت‌های سرآشپز یا Chief را در آشپزخانه یک رستوران یا در تلویزیون، شنیده باشید احتمالا بخشی از این زبان را شنیده‌اید. در حالی که یادگیری تمام اصطلاحات آشپزی انگلیسی، سال‌ها طول می‌کشد، درک اصول اولیه کاری است که همه باید انجام دهند. در این مقاله از سفیر، ما 42 اصطلاح آشپزی را گردآوری کرده‌ایم که به عقیده ما همه باید بدانند. پس تا انتهای مقاله با ما همراه باشید.

به قول Wolfgang Puck:

“Cooking is like painting or writing a song. Just as there are only so many notes or colors, there are only so many flavors – it’s how you combine them that sets you apart.”

«آشپزی مانند نقاشی یا نوشتن یک آهنگ است. همانطور که تعداد زیادی نت یا رنگ وجود دارد، طعم‌های زیادی هم وجود دارد – این نحوه ترکیب آنهاست که شما را متمایز می‌کند.»

افعال پرکاربرد در آشپزی به زبان انگلیسی

فهرست زیر تعدادی از مهمترین افعال آشپزی است که اغلب هنگام خواندن دستورپخت‌ها یا برنامه‌های آشپزی انگلیسی ممکن است به آنها بربخورید. برای درک بهتر هر اصطلاح، یک جمله هم به‌عنوان مثال با استفاده از هر فعل آورده‌ایم:

ADD

 اضافه کردن، افزودن

Add more salt to the dish if necessary.

در صورت لزوم نمک بیشتری به ظرف اضافه کنید.


BAKE

 برای پختن در فر با حرارت و بدون چربی، روغن یا مایع اضافی.

It smells good in the kitchen because I’m baking a cake.

آشپزخانه بوی خوبی می‌دهد زیرا در حال پختن کیک هستم.


BARBECUE

 باربیکیو، برای پختن غذا (معمولاً گوشت) با استفاده از آتش یا زغال داغ روی کباب پز در بیرون از منزل.

I’m going to barbecue some sausages for lunch.

من می‌روم برای ناهار چند سوسیس کباب کنم.


BEAT

 هم زدن (تخم‌مرغ، خامه، کره) به سرعت و به طور مداوم تا مخلوطی صاف یا کف‌آلود به دست آید.

Beat the cream until it starts to thicken.

خامه را هم بزنید تا شروع به غلیظ شدن کند.


BLEND

 مخلوط کردن دو یا چند ماده به طوری که با هم ترکیب شوند. اغلب در دستگاهی به نام Blender یا مخلوط کن انجام می‌شود که دارای تیغه‌های چرخان سریع است.

You can blend fruit to make your own smoothie.

می‌توانید میوه‌ها را برای تهیه اسموتی خود مخلوط کنید.


BOIL

جوشیدن، جوشاندن، گرم کردن آب یا مایع دیگری تا زمانی که حباب‌های کوچکی تشکیل شود.

Boil the potatoes until they are cooked.

سیب‌زمینی‌ها را بجوشانید تا پخته شوند.


BREAK

شکست، تکه کردن به قطعات کوچکتر.

Break the eggs into a glass bowl.

تخم‌مرغ‌ها را در یک کاسه شیشه‌ای بشکنید.


BROIL

 پختن گوشت یا سبزیجات روی توری با دمای بسیار بالا.


CARVE

 برش دادن گوشت.

Who is going to carve the Thanksgiving turkey?

چه کسی می‌خواهد بوقلمون روز شکرگزاری را برش دهد؟


CHOP

 برش به قطعات کوچک، معمولاً با سبزیجات استفاده می‌شود.

Chop the spring onions then add them to the dish.

پیازچه‌ها را خرد کنید سپس به ظرف اضافه کنید.


COMBINE

ترکیب کردن، کنار هم قرار دادن دو یا چند چیز.


COOK

 پختن، تهیه غذا با حرارت دادن آن به طوری که خام نباشد و قابل خوردن باشد.

Cook the chicken until there are no pink parts.

مرغ را بپزید تا جایی که قسمت‌های صورتی آن باقی نماند.


CRUSH

 جدا شدن یا صاف شدن با نیروی شدید، اغلب با سیر استفاده می‌شود.


CUT

 جدا کردن یا تقسیم یک ماده جامد با استفاده از چاقو.

He cut the meat into little pieces.

او گوشت را به قطعات کوچک برش داد.


DRAIN

 خارج کردن مایع اضافی از غذا پس از شستن یا پختن.

Drain the water from the pot of spaghetti.

آب قابلمه اسپاگتی را خالی کنید.


FRY

 سرخ کردن، طبخ با قرار دادن غذا در روغن بسیار داغ.

I fried some bacon and eggs for breakfast.

برای صبحانه مقداری بیکن و تخم‌مرغ سرخ کردم.


GRATE

رنده کردن، تقسیم کردن به قطعات کوچک با مالیدن روی سطح دندانه دار که معمولاً با پنیر استفاده می‌شود.

Grate a large carrot and add it to the salad.

یک هویج بزرگ را رنده کنید و به سالاد اضافه کنید.


GREASE

چرب کردن، پوشاندن با روغن یا کره.

Make sure you grease the pan before putting the mix in otherwise the cake will stick to the sides.

قبل از ریختن مخلوط حتما قالب را چرب کنید در غیر این صورت کیک به کناره‌ها می‌چسبد.


GRILL

 پختن با گذاشتن غذا روی کباب. مثل باربیکیو، همچنین به گرم کردن غذا در زیر کباب در اجاق گاز که گرما را به سمت پایین می‌تاباند نیز اشاره دارد.


KNEAD

 ورز دادن، فشار دادن و کشش خمیر با دست. معمولاً هنگام تهیه نان استفاده می‌شود.

Knead the dough for the pizza base.

خمیر را برای پایه پیتزا ورز دهید.


MEASURE

 اندازه گرفتن، به دست آوردن مقدار دقیق یک ماده.

Measure exactly half a teaspoon of curry.

دقیقا نصف قاشق چایخوری کاری را اندازه بگیرید.


MELT

 ذوب شدن، ذوب کردن، مایع شدن چیزی از طریق حرارت دادن.

Melt the butter before adding it to the mix.

کره را قبل از اضافه کردن به مخلوط ذوب کنید.


MICROWAVE

 گرم کردن غذا با مایکروویو.

Remove the food from the metal container before you microwave it.

قبل از اینکه غذا را در مایکروویو قرار دهید آن را از ظرف فلزی خارج کنید.


MINCE

 چرخ کردن(معمولاً گوشت) به قطعات کوچک. برای این کار اغلب از ماشین استفاده می‌شود.


MIX

 ترکیب دو یا چند چیز با استفاده از قاشق، کاردک یا همزن برقی.

Mix the flour, melted butter and sugar together.

آرد، کره ذوب شده و شکر را با هم مخلوط کنید.


OPEN

باز کردن، برداشتن قسمت بالایی از قوطی یا شیشه.


PEEL

برداشتن پوست یا لایه بیرونی میوه یا سبزیجات.

Peel the potatoes before boiling them.

سیب زمینی‌ها را قبل از آب پز کردن پوست بگیرید.


POUR

برای انتقال مایع از ظرفی به ظرف دیگر.

Pour the chocolate sauce over the pears.

سس شکلات را روی گلابی‌ها بریزید.


ROAST

 پختن (معمولاً گوشت و سبزیجات) در فر یا روی آتش.

We are going to roast the chicken and vegetables.

قرار است مرغ و سبزی را تفت بدهیم.


SAUTÉ

سرخ کردن سریع غذا با قرار دادن آن در روغن داغ در ماهیتابه.


SCRAMBLE

 مخلوط کردن قسمت‌های سفید و زرد تخم مرغ‌ها در حین پختن در تابه.

Scramble the eggs in a frying pan.

تخم مرغ‌ها را در ماهیتابه هم بزنید.


SIFT

الک کردن، عبور دادن یک ماده ریز از صافی به طوری که توده‌ها یا ذرات درشت از بین برود.

Sift the flour into a large bowl.

آرد را در یک کاسه بزرگ الک کنید.


SLICE

 .قطعه قطعه کردن، برش به قسمت‌های نازک یا پهن که اندازه‌های مشابهی دارند

Slice the tomatoes and add them to the salad.

گوجه فرنگی‌ها را خرد کرده و به سالاد اضافه کنید.


SPRINKLE

پاشیدن، پوشاندن یک شی یا سطح با قطرات یا ذرات کوچک یک ماده.

Sprinkle icing sugar over the cake.

پودر شکر را روی کیک بپاشید.


SQUEEZE

عصاره چیزی راگرفتن، بیرون آوردن یک ماده مایع یا نرم از چیزی با فشرده کردن محکم آن.

Squeeze the juice from three lemons.

آب سه لیمو را بگیرید.


STEAM

بخارپز شدن، بخارپز کردن، طبخ با قرار دادن غذا در بالای آب جوش.


STIR

 مخلوط کردن مواد مایع با حرکت دادن یک قاشق به اطراف در یک حرکت دایره‌ای.

Stir until the sugar has completely dissolved.

هم بزنید تا شکر کاملا حل شود.


STIR-FRY

پختن تکه‌های کوچک غذا با حرکت سریع آن در ووک یا ماهیتابه حاوی روغن داغ.

I’m going to stir-fry these vegetables.

من قصد دارم این سبزیجات را سرخ کنم.


TENDERIZE

 اینکه گوشت را با هم زدن یا اضافه کردن مرینید قبل از پخت نرم‌تر و راحت‌تر بخورید.

I think we should tenderize the steak before cooking it.

من فکر می‌کنم قبل از پخت استیک باید آن را نرم کنیم.


WASH

 شستن، اینکه غذا را در آب فرو کنید تا از تمیز شدن آن مطمئن شوید.

Wash the strawberries before cutting them into pieces.

توت فرنگی‌ها را قبل از تکه تکه کردن بشویید.


WEIGH

 اندازه‌گیری وزن (گرم، اونس یا پوند) چیزی.

Weigh the mix to make sure you have the right amount.

مخلوط را وزن کنید تا مطمئن شوید مقدار مناسبی دارید.


WHISH

 هم زدن، مخلوط کردن مایعات، تخم مرغ و غیره با استفاده از چنگال یا ابزار مخصوص (مانند همزن) در یک توده سبک سفت.

Whisk all of the eggs together with the milk.

تمام تخم مرغ‌ها را با شیر هم بزنید.

ارسال یک نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.