پرکاربردترین کالوکیشنهای فعل go در زبان انگلیسی
در زبان انگلیسی، فعل هایی وجود دارند که گاها آنها را در موقعیتهای مختلف به همراه کلمات دیگری میبینیم که معانی گوناگونی را میسازند و برایمان سوال ایجاد میشود که چطور یک فعل میتواند طیف گستردهای از معانی را پوشش دهد؟
به این نوع فعلهایی که در کنار کلمات (عموما اسم) قرار میگیرند و عبارتهای معنا داری میسازند، collocation یا همایند میگویند. این نوع عبارات، شامل فعلهایی هستند که به تنهایی معنی خاص خودشان را دارند.
ترکیبهای کلامی (کالوکیشنها) از اجزای ضروری زبان هستند که به تسلط و درک بهتر کمک میکنند. یکی از افعال پرکاربرد، ” go” (رفتن) است که ترکیبهای متنوعی دارد و معانی و زمینههای مختلفی را منتقل میکند. از عبارات روزمره “go shopping” “به خرید رفتن” تا عبارات پیچیدهتری مثل “go out of business” “از کسب و کار خارج شدن”، این ترکیبها ارتباطات را غنیتر میکنند و به گویندگان کمک میکنند تا اعمال، نیتها و تجربیات خود را به شکل طبیعیتری بیان کنند.
Collocationهای پرکاربرد فعل “go”
در جدول زیر، تعدادی از عبارات پرکاربرد با فعل “go” را برایتان دسته بندی کردیم که در شرایط مختلف از آنها استفاده میشود.
1. Collocationهای “go” بدون حرف اضافه
- + noun”go”
“go” + اسم
مثال | Example | فارسی | English |
---|---|---|---|
من تابستان امسال به خارج میروم تا فرهنگ جدیدی را تجربه کنم | I’m going abroad this summer to experience a new culture. | به خارج رفتن | Go abroad/ overseas |
اگر مطمئن هستی، میتوانی ادامه دهی. | If you’re sure, you can go ahead. | ادامه دادن / پیش رفتن | Go ahead |
لطفاً چند روز از اینجا برو. | Please go away for a few days. | دور شدن / رفتن | Go away |
پس از یک روز طولانی، به خانه میروم. | I’m going home after a long day. | به خانه رفتن | Go home |
اگر به سمت شمال بروی، به کوهها میرسی. | If you go north, you’ll reach the mountains. | به سمت شمال/جنوب/شرق/غرب رفتن | Go north/ south/ east/ west |
آخر هفته میخواهیم به ماهیگیری برویم. | We want to go fishing this weekend. | به ماهیگیری رفتن | Go fishing |
او عاشق قایقرانی در دریا است. | He loves going sailing in the sea. | به قایقرانی رفتن | Go sailing |
میخواهی آخر هفته به خرید برویم؟ | Do you want to go shopping this weekend? | به خرید رفتن | Go shopping |
صبحها به دویدن میروم تا سالم بمانم. | I go jogging in the mornings to stay healthy. | به دویدن رفتن | Go jugging |
او هر روز عصر به دویدن میرود. | She goes running every evening. | به دویدن رفتن | Go running |
تابستانها به استخر میروم تا شنا کنم. | In the summer, I go swimming at the pool. | به شنا رفتن | Go swimming |
شنبه شبها به رقصیدن میرویم. | We go dancing on Saturday nights. | به رقصیدن رفتن | Go dancing |
شرکت او به دلیل بدهیهای زیاد ورشکسته شد. | His company went bankrupt due to excessive debts. | ورشکست شدن | Go bankrupt |
میخواهم امروز بعدازظهر به مرکز شهر بروم. | I want to go downtown this afternoon. | به مرکز شهر رفتن | Go downtown |
- Adjective + “go”
“go” + صفت
مثال | Example | فارسی | English |
---|---|---|---|
من تابستان امسال به خارج میروم تا فرهنگ جدیدی را تجربه کنم | Please take the elevator up to the next floor. | بالا رفتن / پایین آمدن | Go up / down |
در چهارراه به سمت چپ بپیچید. | Turn left at the intersection. | به سمت راست/چپ/مستقیم رفتن | Go right/ left/ straight |
او همیشه بعد از دیدن دوستانش خوشحال میشود. | He always goes happy after seeing his friends. | خوشحال شدن | Go happy |
او وقتی فهمید که دروغ گفتهاند، عصبانی شد. | He went angry when he found out they had lied. | عصبانی شدن | Go angry |
شیر در یخچال خراب شده است. | The milk has gone bad in the fridge. | خراب شدن | Go bad |
او دو روز پیش گم شده و هنوز پیدا نشده است. | He went missing two days ago and hasn’t been found yet. | گم شدن | Go missing |
در جنگل گمراه شد و نتوانست به خانه برگردد. | He went astray in the forest and couldn’t find his way home. | گمراه شدن | Go astray |
او به دلیل سن بالا، به زودی طاس خواهد شد. | He will go bald soon due to his age. | طاس شدن / کچل شدن | Go bald |
او به دلیل بیماری نابینا شد. | He went blind due to an illness. | نابینا شدن | Go blind |
او به دلیل سن و سال، به تدریج ناشنوا شده است. | He has gradually gone deaf due to his age. | ناشنوا شدن | Go deaf |
او بعد از تحمل فشارهای زیاد، دیوانه شد. | He went insane after enduring a lot of pressure. | دیوانه شدن | Go insane |
بچهها وقتی به پارک رسیدند، دیوانهوار رفتار کردند. | The kids went wild when they got to the park. | دیوانهوار رفتار کردن / وحشی شدن | Go wild |
ویدئوی او به سرعت در اینترنت خبرساز شد. | His video went viral quickly on the internet. | خبرساز شدن | Go viral |
من هر روز صبح آنلاین میشوم تا اخبار را بخوانم. | I go online every morning to read the news. | آنلاین شدن | Go online |
این برند به سرعت در حال جهانی شدن است. | This brand is rapidly going global. | جهانی شدن | Go global |
وقتی معلم وارد کلاس شد، همه ساکت شدند. | Everyone went quiet when the teacher entered the classroom. | ساکت شدن | Go quiet |
من در اسرع وقت برخواهم گشت. | I’ll go back as soon as possible. | برگشتن | Go back |
2. Collocationهای “go” با حرف اضافهی “to”
ترکیبهای “go + to + (a/an)” عباراتی ضروری در زبان انگلیسی هستند که عمل حرکت به سوی یک مکان یا رویداد خاص را توصیف میکنند.
مثال | Example | فارسی | English |
---|---|---|---|
باید امشب زود بخوابی تا احساس استراحت کنی. | You should go to sleep early tonight to feel rested. | خوابیدن | Go to sleep |
من معمولاً در روزهای کاری ساعت ۱۱ شب به رختخواب میروم. | I usually go to bed at 11 PM on weekdays. | به رختخواب رفتن | Go to bed |
او باید صبح زود به محل کار برود. | She has to go to work early in the morning. | به محل کار رفتن | Go to work |
بچههای من هر روز با اتوبوس به مدرسه میروند. | My kids go to school by bus every day. | به مدرسه رفتن | Go to school |
باید به فروشگاه بروم تا کمی شیر بخرم. | I need to go to the store to buy some milk. | به فروشگاه رفتن | Go to the store |
ما برنامه داریم امسال برای تعطیلات به انگلستان برویم. | We plan to go to England for our vacation this year. | به انگلستان/شیلی/{کشور} رفتن | Go to England/ Chile/ {country} |
آنها هر یکشنبه به کلیسا میروند. | They go to church every Sunday. | به کلیسا/مسجد/معبد رفتن | Go to church/ mosque/ temple |
پس از دبیرستان، او تصمیم گرفت به دانشگاه برود. | After high school, she decided to go to college. | به دانشگاه رفتن | Go to college/ university |
برخی از مردم برای دستیابی به اهدافشان به حد افراط میروند. | Some people go to extremes to achieve their goals. | به حد افراط رفتن | Go to extremes |
او به سه سال زندان محکوم شد. | He was sentenced to go to prison for three years. | به زندان رفتن | Go to prison/ jail |
او به دشمنانش گفت که به جهنم بروند. | He told his enemies to go to hell. | به جهنم رفتن (به معنای توهین) | Go to hell |
بیایید به یک کافه برویم و یک نوشیدنی بگیریم. | Let’s go to a coffee shop and grab a drink. | به کافه رفتن | Go (a) coffee shop |
میخواهم این آخر هفته به یک کنسرت بروم. | I want to go to a concert this weekend. | به کنسرت رفتن | Go to (a) concert |
باید به نمایشگاه در گالری هنر برویم. | We should go to the exhibition at the art gallery. | به نمایشگاه رفتن | Go to (a) exhibition |
آنها برای رفتن به جشنواره موسیقی در این تابستان بسیلر مشتاقند. | They are excited to go to the music festival this summer. | به جشنواره رفتن | Go to (a) festival |
باید ساعت ۲ بعدازظهر به یک جلسه بروم. | I have to go to a meeting at 2 PM. | به جلسه رفتن | Go to (a) meeting |
آیا به مهمانی در شب شنبه میروی؟ | Are you going to the party on Saturday night? | به مهمانی رفتن | Go to (a) party |
بیایید امشب برای شام به یک رستوران برویم. | Let’s go to a restaurant for dinner tonight. | به رستوران رفتن | Go to (a) restaurant |
به عروسی که ماه آینده است دعوت شدم. | I was invited to go to a wedding next month. | به عروسی رفتن | Go to (a) wedding |
3. Collocationهای “go” با حرف اضافهی “on to”
عبارت “go on to” یک عبارت چندمنظوره و رایج در زبان انگلیسی است که انتقال یا پیشرفت از یک عمل یا وضعیت به وضعیت دیگر را نشان میدهد. این عبارت غالباً برای توصیف مرحله بعدی در مسیر فرد، چه مربوط به تحصیلات، شغل یا توسعه شخصی باشد، استفاده میشود.
مثال | Example | فارسی | English |
---|---|---|---|
پس از فارغالتحصیلی از دبیرستان، او تصمیم گرفت به کالج برود. | After graduating high school, she decided to go on to college. | به کالج رفتن | Go on to college |
بسیاری از دانشآموزان پس از پایان دوره A-level به دانشگاه میروند. | Many students go on to university after finishing their A-levels. | به دانشگاه رفتن | Go on to university |
او قصد دارد پس از اتمام مدرک لیسانس خود به دوره تحصیلات تکمیلی برود. | He plans to go on to graduate school after completing his bachelor’s degree. | رفتن به دانشگاه تحصیلات تکمیلی | Go on to graduate school |
پس از پنج سال کار در خردهفروشی، او تصمیم گرفت به یک شغل جدید در بازاریابی برود. | After five years in retail, she decided to go on to a new job in marketing. | به شغل جدید رو آوردن | Go on to a new job |
او به عنوان یک کارآموز شروع کرد و سپس به مدیر عامل شرکت تبدیل شد. | He started as an intern and went on to become the CEO of the company. | به … تبدیل شدن | Go on to become |
این تیم با شروع دشواری مواجه شد اما در ادامه قهرمانی را کسب کرد. | The team started with a rough beginning but went on to win the championship. | به قهرمانی رسیدن | Go on to win |
استاد به توضیح نظریههای پیچیده به طور دقیق پرداخت. | The professor went on to explain the complex theories in detail. | به … توضیح دادن ادامه دادن | Go on to explain |
پس از تمام کردن داستانش، او به اشتراکگذاری نظراتش در مورد موضوع پرداخت. | After finishing his story, he went on to share his thoughts on the matter. | به اشتراک گذاری ادامه دادن | Go on to share |
آنها به بحث در مورد مسائل مهمی که جامعه با آنها روبرو است، ادامه دادند. | They went on to discuss the important issues facing the community. | به بحث در مورد چیزی ادامه دادن | Go on to discuss |
او به رهبری چندین پروژه موفق در حرفهاش ادامه داد. | She went on to lead several successful projects in her career. | به رهبری ادامه دادن | Go on to lead |
4. Collocationهای “go” با حرف اضافهی “for”
عبارت “go + for” یک عبارت رایج در زبان انگلیسی است که حس هدف، انتخاب یا آرزو را منتقل میکند. این عبارت غالباً برای نشان دادن تصمیم به دنبال یک عمل، جستوجوی چیزی یا تلاش برای دستیابی به هدفی استفاده میشود. چه درباره انتخاب یک مسیر شغلی، دنبال کردن یک رویا یا بهدست آوردن چیزی مفید باشد.
مثال | Example | فارسی | English |
---|---|---|---|
من دوست دارم عصرها به پیادهروی بروم. | I like to go for a walk in the evenings. | برای پیادهروی رفتن | Go for a walk |
او معمولاً صبحها به دویدن میرود. | She usually goes for a run in the morning. | برای دویدن رفتن | Go for a run |
بیایید برای ناهار به آن رستوران جدید برویم. | Let’s go for lunch at that new restaurant. | برای ناهار رفتن | Go for lunch |
آنها تصمیم گرفتند در حومه شهر رانندگی کنند. | They decided to go for a drive in the countryside. | برای رانندگی رفتن | Go for a drive |
او تصمیم گرفت تمام پسانداز خود را در تجارت سرمایهگذاری کند. | He decided to go for broke and invest all his savings in the business. | همه چیز را روی یک کارت گذاشتن (یا: ریسک کردن) | Go for broke |
اگر واقعاً میخواهی سفر کنی، فقط برو برایش! (بیشک انجام بده!) | If you really want to travel, just go for it! | اقدام کردن | Go for it |
وقتی در دردسر هستی، اشکالی ندارد که کمک بگیری. | When you’re in trouble, it’s okay to go for help. | کمک گرفتن | Go for help |
هنگام خرید وسایل برقی، بهتر است کیفیت را بر قیمت ترجیح بدهید. | When buying appliances, it’s better to go for quality over price. | کیفیت را انتخاب کردن | Go for quality |
او تصمیم گرفت به هدفش که کامل کردن یک ماراتن بود برسد. | She decided to go for her goal of completing a marathon. | به هدفی رسیدن | Go for a goal |
همیشه خوب است که گاهی اوقات به تغییر روی بیاورید. | It’s always good to go for a change now and then. | به تغییر روی آوردن | Go for a change |
نتیجه گیری
در نتیجه، کلمات ترکیبی با “go” در زبان انگلیسی به طور گستردهای برای بیان فعالیتها، مکانها و وضعیتها استفاده میشوند. این ترکیبات میتوانند به ما کمک کنند تا به سادگی احساسات، برنامهها و تعاملات اجتماعی را بیان کنیم. یادگیری و درک این کلمات ترکیبی نه تنها دایره لغات ما را گسترش میدهد، بلکه به ما امکان میدهد تا به طور مؤثرتری با دیگران ارتباط برقرار کنیم. بنابراین، آشنایی با این اصطلاحات میتواند در یادگیری زبان و بهبود مهارتهای گفتاری بسیار مؤثر باشد.
تمرین
در آخر، تعدادی تمرین را برای شما آماده کردیم که با انجام آن به ارزیابی آنچه بالا توضیح داده شد، میپردازیم.
1. Question: What does “go for a walk” mean?
A) To walk somewhere for enjoyment
B) To take a drive
C) To run quickly
D) To eat lunch
2. Question: Which of the following is an example of “go for a run”?
A) I enjoy reading books.
B) I prefer swimming in the pool.
C) I like to jog in the park.
D) I often watch movies.
3. Question: What does “go for broke” imply?
A) To save money
B) To avoid challenges
C) To stay cautious
D) To take a significant risk
4. Question: What is the meaning of “go for it”?
A) To hesitate
B) To take action
C) To sit back
D) To contemplate
5. Question: If someone says they want to “go for quality,” what are they saying?
A) To choose something expensive
B) To prioritize good features over price
C) To buy the cheapest option
D) To wait for better options
6. Question: What does “go for help” indicate?
A) To ask for assistance
B) To enjoy solitude
C) To ignore issues
D) To work independently
7. Question: What type of activity does “go for lunch” involve?
A) Eating a snack
B) Drinking coffee
C) Having a meal during the day
D) Cooking at home
Answer key:
1. A
2. C
3. D
4. D
5. B
6. A
7. C