تفاوت work، job و career + لیست شغل‌ها به زبان انگلیسی

بسیاری از زبان‌آموزان انگلیسی کلمات work، job و career را اشتباه می‌گیرند. امروز، ما به شما آموزش می‌دهیم که چگونه از هریک به درستی استفاده کنید و همچنین ترکیب‌های مختلفی را مثال می‌زنیم که می‌توانید در آنها از این کلمات استفاده کنید. با ما تا انتهای این مطلب همراه باشید.

چرا نباید work، job و career را به‌جای هم استفاده کنیم؟

Job (Noun)

job یک فعالیت عادی و رسمی است که شما انجام می‌دهید و بابت فعالیت خود پول (حقوق) دریافت می‌کنید. به آن Profession یا Occupation نیز می‌گویند. شما می‌توانید یک شغل تمام‌وقت (full-time job) برای 40 ساعت در هفته یا یک کار نیمه‌وقت (part-time job) برای حدود 25 ساعت در هفته داشته باشید. زمانی که شخصی به دنبال شغلی است، مسیر شغل‌یابی او را “job hunt” یا “job search” می‌گویند. اگر دوستی دارید که به دنبال کار می‌گردد، می‌توانید از او بپرسید: «?How’s the job hunt going»

برای یافتن شغل، می‌توانید فهرست‌های شغلی را بصورت آنلاین یا از طریق روزنامه بررسی کنید. فرآیند تلاش برای به دست آوردن یک شغل خاص زمانی که رزومه یا CV خود را برای یک شرکت ارسال می‌کنید job application نامیده می‌شود. که در ادامه آن، شرکت به شما این کار را پیشنهاد می‌دهد و شما می‌گویید «بله»، پس کار را پیدا کرده‌اید!(finding the job=)

عباراتی که برای توصیف شغل یک فرد، می‌توانید بگویید

  • a demanding Job (شغلی که نیازمند تلاش زیادی است).

Being an emergency surgeon is a demanding job – you have to be on call 24 hours a day.

جراح اورژانس بودن یک شغل سخت است، شما باید 24 ساعت شبانه‌روز آماده باشید.

  • a fulfilling / rewarding job (شغلی که به شما احساس خوبی می‌دهد).

Working with refugee children was one of the most rewarding jobs I’ve had.

کار با کودکان پناهنده، یکی از پربارترین مشاغلی بود که داشتم.

  • an entry-level job (کاری که می‌تواند توسط شخصی انجام شود که تازه کار خود را شروع کرده است، که به تجربه یا مهارت‌های زیادی نیاز ندارد).

Niloofar got an entry-level job as an administrative assistant.

نیلوفر یک شغل ابتدایی به‌عنوان دستیار اداری پیدا کرد.

  • a dead-end job (شغلی که هیچ فرصتی برای پیشرفت یا ترفیع ندارد).

Being a truck driver is a dead-end job.

راننده کامیون بودن، یک کار بدون آینده است.

  • a high-powered job (یک شغل پویا و مهم)

After she published her book, she got a high-powered job as director of a national newspaper.

او پس از انتشار کتابش، به‌عنوان مدیر یک روزنامه ملی، شغلی پرقدرت پیدا کرد.

  • a lucrative job (شغلی که در آن پول زیادی به دست می‌آورید).

My mother wants me to marry a guy with a lucrative job – like a doctor or lawyer.

مادرم از من می‌خواهد با پسری ازدواج کنم که شغلی پردرآمد دارد؛ مثلا یک پزشک یا وکیل.

نکته: کلمه job یک اسم قابل شمارش است!

Right after graduating from college, I worked two jobs so that I could pay off my student loans faster.

درست پس از فارغ‌التحصیلی از کالج، در دو شغل کار کردم تا بتوانم وام‌های دانشجویی خود را سریعتر پرداخت کنم.

Sina has had seven jobs in the past five years.

سینا در پنج سال گذشته هفت شغل داشته است.

Work (Noun and Verb)

کلمه work عمومی‌تر از “job” است. درحالیکه منظور از “job” یک شغل یا حرفه خاصی است، “work” به تلاش‌ها و فعالیت‌های کلی انجام شده برای دستیابی به یک هدف اشاره دارد. “work” را می‌توان هم در داخل یک کار رسمی و هم در خارج از یک کار انجام داد!

  • می‌توانید بگویید که در یا برای (یک شرکت) کار می‌کنید، برای این‌کار از ترکیب work at / for استفاده کنید: “.I work at General Motors
  • می‌توانید بگویید که روی (یک پروژه / تسک) کار می‌کنید، برای این‌کار باید از ترکیب work on استفاده کنید: “I’m working on a market analysis” یا “.I’m working on improving customer satisfaction
  • می‌توانید بگویید که با (افراد / اشیا) کار می‌کنید. برای این‌کار باید از ترکیب work with استفاده کنید: “I work with special needs children” یا “.I work with hazardous chemicals

کلمه work همچنین به شرایط محل کار شما اشاره دارد، بنابراین می‌توان گفت:

I start work at 7 AM. (not “I start my job at 7 AM”)

من ساعت 7 صبح، کارم را شروع می‌کنم.

I finish / leave work at 4:30.” (not “I finish my job at 4:30”)

ساعت 4:30، کارم را تمام می‌کنم / ترک می‌کنم.

get off work” روش غیررسمی برای گفتن “leave work” است.

We go to work by car. (not “We go to our job by car”)

ما با ماشین سر کار می‌رویم.

I went to the bar with some friends from work.

من با چند دوست از محل کار به بار رفتم.

I can’t access Facebook when I’m at work.(not “at my job”)

وقتی سر کار هستم نمی‌توانم به فیسبوک دسترسی داشته باشم.

نکته: “Work” یک اسم غیرقابل شمارش است، بنابراین در جمع استفاده نمی‌شود!

I have three works to do this week.(این جمله نادرست است)

به جای جمله بالا، از این جملات استفاده می‌کنیم:

I have three projects to do this week.
I have three things / tasks to do this week.
I have three assignments to do this week.

البته یک استثنا وجود دارد و آن هم، زمان صحبت در مورد آثار هنری / ادبی است. می‌گوییم: (works of art / literature)

Career(Noun)

Career، کل پیشرفت زندگی حرفه‌ای شماست. می‌تواند چندین شغل مختلف را در طول سال‌ها شامل شود. حرفه شما می‌تواند در (یک رشته) باشد. به‌عنوان مثال:

a career in politics / journalism / teaching / finance

شغلی در سیاست / روزنامه نگاری / تدریس / امور مالی

در اینجا چند collocation دیگر با career آورده شده است:

embark on a career = شروع کار
pursue a career = تلاش برای یافتن شغل
a promising career = شغلی با پتانسیل آینده خوب
a varied career = یک حرفه با شاخه‌هایی در زمینه‌های مختلف
career prospects = فرصت‌های شغلی
switch your career = تغییر شغل
career takes off = زمانی که حرفه کسی شروع به پیشرفت می‌کند
at the height / peak of your career = در موفق‌ترین نقطه حرفه خود
ruin your career = وقتی حرفه‌ات نابود می‌شود

حالا که تفاوت work، job و career را دانستیم، بد نیست نگاهی به لیست شغل‌های مختلف به زبان انگلیسی نیز بیندازیم.

لیست 100 شغل به زبان انگلیسی + معنی فارسی

شغل(job) معادل فارسی
Accountant حسابدار
Actor /Actress بازیگر
Administrative assistant معاون اداری
Architect معمار
Astronaut فضانورد
Astronomer ستاره‌شناس
Author نویسنده
Barber سلمانی
Baker نانوا
Beautician آرایشگر
Biologist زیست‌شناس
Bricklayer آجرکار
Bus driver راننده اتوبوس
Butcher قصاب
Caretaker سرایدار
Carpenter نجار
Chef/Cook سرآشپز
Chemist شیمیدان
Childcare assistant دستیار مراقبت از کودکان
Coach مربی
Cleaner پاک‌کننده
Construction worker کارگر ساختمانی
Cosmetician متخصص زیبایی
Customer adviser مشاور مشتری
Dentist دندانپزشک
Designer طراح
Doctor دکتر
Dustman/Refuse collector جمع‌کننده زباله
Electrician متخصص برق
Engineer مهندس
Explorer کاوشگر
Factory worker کارگر کارخانه
Farmer مزرعه‌دار
Fashion designer طراح مد
Fireman/Fire fighter آتش‌نشان
Fisherman ماهیگیر
Fitness instructor مربی بدنسازی
Florist گل‌فروشی
Gardener باغبان
Glazier شیشه‌گر
Graphic artist/designer گرافیست / طراح
Hairdresser/ Hairstylist آرایشگر
Hunter/huntsman شکارچی
Journalist روزنامه‌نگار
Judge قاضی
Lawyer وکیل
Lecturer مدرس
Librarian کتابدار
Lifeguard نجات غریق
Make-up artist میکاپ آرتیست
Mechanic مکانیک
Miner معدنکار
Model مدل
Newsreader خبرخوان
Nursery-school teacher مربی مهدکودک
Nurse پرستار
Optician عینک‌فروشی
Painter نقاش
Pharmacist داروساز
paramedic امدادگر
Physiotherapist فیزیوتراپیست
Photographer عکاس
Pilot خلبان
Plumber لوله‌کش
Politician سیاستمدار
Policeman/Policewoman پلیس/پلیس زن
Postman پستچی
Real estate agent مشاور املاک
Research scientist دانشمند محقق
Receptionist مسئول پذیرش
Roofer سقف‌ساز
Sale associate همکار فروش
Scientist دانشمند
Server پیشخدمت
Secretary منشی
Shepherd/ess چوپان
Shop assistant فروشنده
Singer خواننده
Soldier سرباز
Social worker کارگر اجتماعی
Surgeon جراح
Tailor خیاط
Taxi driver راننده تاکسی
Teacher معلم
Translator مترجم
Traffic warden راهنمایی و رانندگی
Tiler کاشی کار
Travel agent آژانس مسافرتی
Tour guide راهنمای تور
Truck driver راننده کامیون
Veterinary doctor / Veterinarian (Vet) دکتر دامپزشک / دامپزشک
Vocalist خواننده
Waiter/Waitress پیشخدمت
Window cleaner پنجره پاک‌کن
Zoologist جانورشناس
ارسال یک نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.