افعال دو کلمه‌ای در زبان انگلیسی(قسمت دوم)

در ادامه قسمت اول افعال دو قسمتی در زبان انگلیسی باید خاطر نشان می‌شویم که افعال دو کلمه‌ای متعدی نیز خود به دو دسته تقسیم می‌شوند:

الف افعال دو کلمه‌ای جدا نشدنی

در افعال دو کلمه‌ای جدا نشدنی، دنباله قیدی همیشه بلافاصله بعد از فعل آورده می‌شود و مفعول چه اسم باشد و چه ضمیر بعد از دنباله قیدی قرار می‌گیرد. (فعل – دنباله قیدی – مفعول) مثال:

He ran into his old friend yesterday.

او دیروز تصادفاً دوستش را دید.

I am going to call on him tomorrow.

خیال دارم فردا به او تلفن کنم.

و تحت هیچ گونه شرایطی نمی‌توان دنباله قیدی را از فعل جدا کرده بعد از مفعول قرار داد. یعنی نمی‌توانیم بگوییم:

He ran his old friend into yesterday.(نادرست)

ب افعال دو کلمه‌ای جدا شدنی

در مورد افعال دو کلمه‌ای جدا شدنی متعدی هم می‌توان مفعول اسمی را بعد از دنباله قیدی قرار داد و هم می‌توان آن را بین مفعول و دنباله قیدی آورد. مثلاً هر دو جمله زیر را می‌توان با یک مفهوم به کار برد:

(فعل – دنباله قیدی – مفعول)

He took off his coat yesterday.

او دیروز کتش را بیرون آورد.

(فعل – مفعول – دنباله قیدی)

He took his coat off yesterday.

او دیروز کتش را بیرون آورد.

The waiter made out the bill.

مستخدم صورت‌حساب را تنظیم کرد.

The waiter made the bill out.

مستخدم صورت‌حساب را تنظیم کرد.

در اینجا باید خاطرنشان ساخت که تشخیص افعال دو کلمه‌ای جدا شدنی از افعال دو کلمه‌ای جدا نشدنی همیشه کار آسانی نیست و این امر تابع قاعده معینی نبوده بلکه به تمرین زیاد بستگی دارد.

نکته مهم دیگری که در مورد این افعال باید در نظر داشت این است که در تحت بعضی شرایط عوض کردن جای مفعول اسمی و دنباله قیدی امکان پذیر نیست. به عبارت دیگر تمام افعال دو کلمه‌ای حتی جدا شدنی را نمی‌شود همیشه از هم جدا کرد و مفعول را بین آنها قرار داد.

برای مثال فعل دو کلمه‌ای give up را به معنای (تسلیم کردن، دست کشیدن، …) در نظر بگیرید. این فعل در شرایط معمولی جدا شدنی بوده و می‌توان مفعول اسمی را بین فعل و دنباله قیدی قرار داد. ولی مواردی پیش می‌آید که در مورد همین فعل نیز نمی‌توانیم مفعول را بین دو قسمت آن قرار داد و حتماً دنباله قیدی باید بالافاصله بعد از فعل قرار داده شود.

(فعل – دنباله قیدی – مفعول)

مثلاً می‌توانیم بگوییم:

He gave up hope.

او قطع امید کرد.

ولی هیچ وقت نمی‌گوییم:

He gave hope up. (نادرست)

البته گاهی نیز اتفاق می‌افتد که مفعول فقط باید بین فعل و دنباله قیدی قرار گیرد و هیچ شکل دیگری از آن قابل‌قبول نخواهد بود.

مثلاً می‌گوییم:

The escaped prisoner gave himself up.

زندانی فراری خود را تسلیم کرد.

ولی هرگز نمی‌گوییم:

The escaped prisoner gave up himself.

و اما موارد زیادی هست که هر یک از دو شکل را به طور دل‌خواه می‌توان به کار برد. (فعل – دنباله قیدی – مفعول) یا (فعل – مفعول – دنباله قیدی)

از این نقطه‌نظر است که افعال متعدی و دو کلمه‌ای را به پنج دسته تقسیم کرده و هر دسته را جداگانه مورد بحث قرار می‌دهیم:

  1. فقط به شکل جدا شده

یعنی آوردن دنباله قیدی بلافاصله بعد از فعل و گذاشتن مفعول بعد از دنباله قیدی (فعل – دنباله قیدی – مفعول).

در موارد زیر مفعول بعد از دنباله قیدی افعال دو کلمه‌ای قرار می‌گیرد:

الف – وقتی که مفعول بیش از اندازه طولانی بوده به طوری که اگر آن را بین دو قسمت فعل دو کلمه‌ای قرار دهیم به یک پارچگی آن لطمه وارد ساخته از نظر مفهوم تولید اشکال نماید. مثال:

 He took down the names of all the students absents.

او نام محصلین غایب را یادداشت کرد.

ولی جمله

He took the names of all the students absent down.

کاملاً مفهوم و مصطلح نیست. طول مفعول جمله در این مورد الزاماً بستگی به تعداد لغاتی که به کار رفته ندارد، بلکه آن بیشتر مساله احساس فردی و سختی یا آسانی در ایجاد ارتباط و پیوستگی بین دو قسمت فعل توسط گوینده یا دانش‌آموز می‌باشد. البته گاهی‌اوقات این امکان هست که قید را بلافاصله بعد از مفعول و قبل از عبارات وصفی دیگری که به مفعول نسبت داده شده آورد به‌شرط آن که مفهوم جمله روشن بوده و تغییری نکند. مثال:

He picked a wallet up with six-pound notes in it.

او یک کیف بغلی که شش پوند در آن بود از زمین برداشت. (گرچه این طرز طبیعی بیان جملاتی از این نوع نمی‌باشد).

ب – هنگامی که مفعول جمله یک عبارت باشد، خواه یک عبارت طولانی و خواه یک عبارت کوتاه. مثال:

He took down what he was told.

او آنچه را به او گفته شد را یادداشت کرد.

ولی نمی‌توانیم بگوییم:

He took what he was told down.

مثال دیگر:

You had better find out when the rain starts

شما بهتر است بدانید که باران چه وقت شروع می‌شود.

گاهی فقط اولین کلمه عبارت در جمله به چشم می‌خورد ولی در هر صورت مفعول باید بعد از دنباله قیدی آورده شود. مثال:

He is constantly going to London, and I am going to find out why. (i.e. why he is going to London).

او پیوسته به لندن سفر می‌کند و من مصمم هستم پی ببرم که چرا (که چرا او دائم به لندن سفر می‌کند.)

ج – هنگامی که مفعول اسم مصدری باشد که دلالت بر جریان کار یا فعالیتی داشته باشد. مثال:

He gave up smoking.

او دست از سیگار‌کشیدن کشید.

که نمی‌توانیم بگوییم:

He gave smoking up. (نادرست)

و این قاعده بیشتر در مورد افعال دو کلمه‌ای که دلالت بر شروع، ادامه و یا خاتمه عملی دلالت کند به کار می‌رود. از جمله این افعال دو کلمه‌ای می‌توان افعال :

Give up دست کشیدن

Leave off موقوف کردن

Keep on ادامه داد

را نام برد. مثل:

Leave off whistling.

دست از سوت زدن برداشتن.

Give up trying.

دست از کوشش برداشتن.

Put down pilfering.

دله دزدی را کمتر مرتکب شدن.

Keep on talking.

به صحبت ادامه دادن.

چنانچه اسمی به مفهوم اسم مصدر به کار رود همین قاعده درباره آن نیز صادق است. مثلاً می‌گوییم:

He gives up work.

او دست از کار می‌کشد.

He leaves off work.

او کار را رها می‌کند.

که در این جمله work را به مفهوم working (اسم مصدر) به کار برده‌ایم.

اصطلاحات: (حفظ ظاهر کردن یا صورت خود را با سیلی سرخ نگه داشتن) و (موافق اوضاع و احوال روز رفتار کردن، نان را به نرخ روز خوردن)

نیز از این جمله‌اند.

Keep up appearance.

Keep up with the time.

  1. فقط شکل جدا شده

یعنی به‌صورت ترکیبی (فعل – مفعول – دنباله قیدی)

در موارد زیر مفعول باید حتماً بین دو قسمت افعال دو کلمه‌ای قرار گیرد:

الف – وقتی که مفعول ضمیر مفعولی و یا ضمیر انعکاسی باشد. مثال:

The radio is too loud; please turn it down.

صدای رادیو خیلی بلند است لطفاً آن را کم کنید.

ولی چنانچه مفعول اسم باشد هم می‌توان آن را بین دو قسمت فعل قرار داد و هم بعد از دنباله فیدی هر دو صحیح و مصطلح بوده و هیچ فرقی با هم ندارند.

He turned on the radio = He turned the radio on.

او رادیو را باز کرد.

در صورتی که مفعول ضمیر باشد حتمآً باید بین دو قسمت فعل آورده شود. مثال:

The radio is too loud; please turn it down.

ولی نمی‌توانیم بگوییم :

He turned on it.

مثال دیگر:

We don’t need the light; please turn it off.

در جمله زیر مفعول به صورت ضمیر انعکاسی به کار برده شده است.

The fugitive gave himself up.

فراری خودش را تسلیم کرد.

غیر از ضمایر مفعولی و انعکاسی که حتماً باید بین فعل و دنباله قیدی آن قرار گیرند ضمایر دیگر را می‌توان در شرایط معمولی بعد از دنباله قیدی نیز قرار داد. مثال:

Whoever else gives up his seat, I shall not give up mine.

هر کس دیگری که بخواهد می‌تواند صندلیش را ببخشد، ولی من مال خودم را از دست نخواهم داد.

چنانچه می‌بینیم mine ضمیر ملکی است و بعد از up که دنباله قیدی می‌باشد آورده شده است.

محل ضمایر اشاره this – that – these – those در مورد این افعال بیشتر بستگی به جنبه تاکیدی آنها دارد مثال:

Take this down.

این مطلب را یادداشت کن (به حافظه اعتماد نکن).

Take down this.

این مطلب را یادداشت کن (نه چیز دیگری را).

ب – وقتی که دو دنباله قیدی با هم ترکیب شده و دنباله قیدی مرکبی درست کرده باشند، مثل:

Off and on up and down in and out

اگر هر یک از این دنباله‌های قیدی به‌تنهایی همراه فعل آورده شود امکان آوردن مفعول بعد از آنها وجود دارد. ولی هرگاه دو قید باهم ترکیب شوند فقط آنها را باید بعد از مفعول قرار داد بدین معنی که مفعول بین فعل و دنباله‌های قیدی آورده می‌شود. مثال:

He turned on the light.

او چراغ را روشن کرد.

He turned off the light.

او چراغ را خاموش کرد.

He turned the light on and off.

او چراغ را روشن و خاموش کرد.

و یا

He pulled up the blind.

او پرده کرکره را بالا زد.

He pulled down the blind.

او پرده کرکره را پایین کشید.

He pulled the blinds up and down.

او پرده کرکره را بالا و پایین کشید.

ج – وقتی که مفهوم قید توسط عبارتی که بعد از آن می‌آید توصیف شود. مثال:

One of her duties was to take the children out.

که البته آن را به این صورت نیز می‌توان بیان کرد:

One of her duties was to take out the children.

ولی در مورد جملاتی مانند:

One of her duties was to take out the children for a walk.

یکی از وظافیش این بود که بچه‌ها را برای گردش بیرون ببرد.

One of her duties was to take the children out into the park.

یکی از وظایفش این بود که بچه‌ها را به پارک ببرد.

عباراتی از قبیل  into the parkو for a walk قید out را به تفصیل توضیح داده آن را مشخص‌تر و محدودتر می‌سازد و بنابراین باید همراه با هم آورده شوند. در حقیقت دنباله قیدی و اولین کلمه عبارت مربوط به آن فعل به صورت حرف اضافه مرکب به نظر می‌آید و احساس می‌گردد.

مثال دیگر:

He threw down he paper.

او روزنامه‌ها را به دور ریخت.

He threw the papers down on the table.

روزنامه‌ها را بر روی میز انداخت.

که در این جمله down حرف اضافه است نه دنباله قیدی.

د – وقتی که قید کار یک صفت یا یک وجه وصفی را به‌صورت مسند به کار رفته انجام دهد و بنابراین دنباله مزبور بیشتر به مفعول ارتباط پیدا می‌کند تا به فعل. مثال:

I shall be glad to get this business over.

من از تمام شدن این کار خوشحال خواهم شد.

This wretched weather gets people down.

این هوای لعنتی مردم را کسل می‌کند.

Hurry up and get those parcels off.

عجله کن و آن بسته‌ها را فوری بفرست.

همانطوری که از مثال‌های فوق معلوم می‌شود دنباله قیدی بیشتر بعد از فعل آورده می‌شود و ترکیب اسم به اضافه قید به‌عنوان مفعول جمله به کار رفته، در حالی که در شرایط معمولی تنها اسم به صورت مفعول فعل دو کلمه‌ای (فعل – قید) به کار می‌رود. در اینجا باید اضافه کرد که این ترکیب (شکل) با افعال دیگر نیز به کار می‌رود. مثال:

I am determined to see this matter off.

من مصمم هستم که این امر را به پایان برسانم.

The constant interruptions put the speaker off.

قطع کردن مکرر رشته سخن ناطق را کور کرد.

ه – وقتی‌که دنباله به‌ظاهر قیدی در حقیقت حرف اضافه‌ای است که شکل ظاهریش مشخص نباشد. دقت‌کنید که این‌ها چند نوع‌اند. ساده‌ترین و رایج‌ترین آنها هنگامی است که دنباله به ظاهر قید در حقیقت حرف اضافه‌ای باشد که در ابتدای یک عبارت اضافه‌ای قرار گرفته باشد. در این صورت بقیه کلمات که تکمیل کننده عبارت می‌باشند از قرینه فهمیده می‌شوند. مثال:

He lifted the lid of the well and dropped a stone down. (i.e. down the well).

او در چاه را برداشت و سنگی پایین انداخت. (پایین چاه)

Have you put the kettle on? (the fire or stove.)

آیا کتری را رویش گذاشته‌اید؟ (روی آتش یا چراغ)

دسته دوم از این افعال مربوط می‌شود به آنچه که آن را مفعول جعلی یا غیر حقیقی می‌گویند، مثلاً در جمله:

They tied the box round with a piece of ribbon.

آنها جعبه را با یک قطعه طناب بستند.

مفعول واقعی جمله piece of ribbon می‌باشد نه box. گرچه ظاهراً box خود را به‌جای مفعول جمله قرار داده. برای روشن شدن مطلب کافیست که خاطرنشان سازیم که معنی واقعی این جمله چنین است:

They tied a piece of ribbon round the box.

آنها قطعه نواری را به دور جعبه بستند.

بنابراین می‌بینیم که round عملاً یک حرف اضافه است در حالی که در شکل تغییر داده شده جمله به‌صورت دنباله قیدی ظاهر می‌گردد.

و – هرگاه اگر دنباله قیدی قبل از مفعول قرارگیرد با حرف اضافه اشتباه شود. مثلاً در جملات:

I must think the matter over.

من باید این موضوع را مورد مطالعه قرار دهم.

She read the letter through.

او تمامی آن نامه را خواند.

در این مثال‌ها چیز به‌خصوصی نمی‌توان درباره کلمات over و through گفت مگر آکه بگوییم این کلمات را به صورت قیود و حروف اضافه، هر دو می‌شود به کار برد که خود همین تولید اشکال می‌نماید. زیرا می‌توانیم بگوییم:

He knocked the vase over.

او زد گلدان را انداخت.

He knocked over the vase.

این امر که آیا آوردن قید بلافاصله باعث اشتباه می‌شود یا نه، بستگی دارد به فعلی که دنباله به آن ملحق می‌شود. چنانچه فعل جمله یکی از آن افعالی باشد که به هر دو صورت لازم و متعدی به کار می‌روند، مثل افعالی از قبیل think و read، این احتمال وجود دارد که چنانچه بعضی از قیود بلافاصله بعد از فعل آورده شوند ظاهراً با حروف اضافه اشتباه گردند و بدین‌ترتیب خواننده را گمراه سازد.

ولی به هرحال باید دانست که آنچه که در یک جمله یا متن ممکن است سبب سوء‌تفاهم یا اشتباه شود در جملات یا متون دیگر ممکن است چنین نباشد. و گاهی‌اوقات نیز چندان تفاوتی ندارد خواه آنکه حرف اضافه‌ای را قبل از اسم و یا قیدی را بعد از آن به کار ببریم. مثلاً مفهوم دو جمله ذیل کاملاً یکی است:

She read through the letter.

او نامه را به دقت خواند.

She read the letter through.

چنانچه می‌بینیم through در جمله اول به صورت حرف اضافه به کار رفته در حالی که همین کلمه در جمله دوم به صورت قید استعمال شده است.

افعال دو قسمتی در زبان انگلیسی چگونه است

  1. هر دو شکل جدا شده و جدا نشده

با وجود آنچه که قبلاً درباره هر یک از اشکال افعال جداشدنی و جدا نشدنی گفته شد باز هم بسیاری از موارد وجود دارد که به کار بردن هر یک از دو شکل افعال دو کلمه‌ای متعدی (جدا شدنی – جدا نشدنی) ممکن است صحیح باشد، به‌طوری که می‌توان هریک از دو صورت را بدون هیچگونه تغییری در معنی آن به کار برد. برای مثال می‌توانیم بگوییم فعل – مفعول – دنباله قیدی یا فعل – دنباله قیدی – مفعول مثال:

The boy took off his coat. = the boy took his coat off.

He puts on his glasses. = he put his glasses on.

که هر دو شکل این جملات از نظر دستوری صحیح بوده و از نظر معنی نیز فرقی باهم ندارند. البته این به آن معنی نیست که در یک وضعیت یا یک متن همیشه هر دو شکل جدا شده و جدا نشده به یک میزان قابل قبول بوده و صحیح می‌باشند. یک فرد انگلیسی زبان و یا کسی که انگلیسی را خوب صحبت می‌کند ظاهراً زیاد در این باره تامل و درنگ نکرده در موقع نوشتن یا صحبت کردن از طبیعی‌ترین شکل ممکن استفاده می‌کند و تشخیص اینکه چه عواملی در انتخاب او موثر بوده کار آسانی نیست.

استادان دستور زبان در این مورد که کدام شکل، (فعل – مفعول – دنباله قیدی) و یا (فعل – قید – مفعول) به دیگری برتری دارند با هم متفق‌القول نیستند. عده‌ای ترکیب اول و عده‌ای دیگر ترکیب دوم را ترجیح می‌دهند. ولی مطابق آماری که اخیراً گرفته شده به طور کلی آوردن مفعول اسمی بعد از دنباله قیدی افعال دو کلمه‌ای متداول‌تر است مثال:

He picked up a pen and wrote out a check.

او قلمی برداشت و یک چک نوشت.

ولی فردریک وود استاد و محقق زبان انگلیسی معتقد است که در موارد زیر بهتر است مفعول اسمی را بین فعل و دنباله قیدی قرار داد:

الف – برای تاکید – هرگاه بخواهیم مفعول جمله را مورد تاکید قرار داده و یا نظر شنونده را به آن معطوف سازیم آن را قبل از دنباله قیدی قرار می‌دهیم (عل – مفعول – دنباله قیدی).

به مثال‌های زیر توجه فرمائید:

Take down his words.

گفته‌های او را یادداشت کن. (نه گفته‌های دیگری را)

Take his words down.

گفته‌های او را یادداشت کن. (انها خیلی مهم هستند)

His words که مفعول جمله است برای تاکید بعد از دنباله قیدی قرار گرفته است.

در جمله take off your hat (کلاهت را بردار) در حقیقت یک تقاضا است ولی همان جمله را اگر به این صورت بنویسیم take your hat off به صورت یک امر یا دستور است.

ب – وقتی که مفعولی که قبلاً ذکر شده باشد هنوز هم در خاطر ما باشد اکثراً آن را قبل از دنباله قیدی قرار می‌دهند، مثال:

“Hold out your hand”, said my sister. So, I held my hand out, half expecting there was some tricks in it.

خواهرم به من گفت: “دستت را دراز کن” و من هم دستم را دراز کردم در حالی که انتظار حقه را از جانب او داشتم.

ج – اغلب به نظر می‌رسد که یکی از عوامل موثر فکر یا ایده‌ایست که دنبال قیدی به‌طور جداگانه و مستقل از فعل می‌توان بیان کند. به‌همین دلیل است که آوردن قید بعد از مفعول‌هایی که دلالت بر اشیاء و چیزهای قابل لمس و محسوس کند بیشتر متداول است تا در مورد چیزهای مجرد وغیر مادی. همچنین در مورد عبارات استعاره‌ای و مجازی نیز قید معمولاً قبل از مفعول آورده می‌شود. مثال:

Then nurse tried to throw up a sponge and amuse the child.

پرستار سعی می‌کرد با پرتاب کردن اسفن بچه را سرگرم کند.

که جمله فوق را به این شکل نیز می‌توان بیان کرد.

She tried to throw a sponge up and amuse the child.

ولی به مفهوم ((بالاخره آن مرد تصمیم گرفت سپر بیاندازد.)) فقط جمله را به این صورت می‌شود بیان کرد.

At last, he decided to throw up the sponge.

مثال دیگر:

The teacher gives out books.

معلم کتاب‌ها را تقسیم می‌کند.

The teacher gives the books out.

معلم کتاب‌ها را تقسیم می‌کند.

ولی در جمله (هر گلی بو دارد) فقط به یک صورت قابل بیان است.

A flower gives out a scent.

The worker cuts trees down.

کارگر درخت‌ها را قطع می‌کند.

The worker cuts down trees.

کارگر درخت‌ها را قطع می‌کند.

It cuts down costs.

آن هزینه‌ها را تقلیل می‌دهد.

  1. افعال دو کلمه‌ای با مفعول غیرمستقیم

در جملاتی که فعل علاوه‌بر مفعول مستقیم دارای مفعول غیر مستقیم نیز می‌باشد دنباله قیدی را معمولاً بین دو مفعول قرار می‌دهیم. مثال:

Mother packed them up a good lunch.

مادر نهار خوبی برای آنها در ظرف ریخت.

و یا

The treasurer wrote them out a check.

حسابدار یک فقره چک در وجه آنان نوشت.

در چنین جملاتی امکان قرار دادن دنباله قیدی بعد از هر دو مفعول نیز وجود دارد، گرچه چندان مصطلح نمی‌باشد. مثلاً جمله فوق را به این صورت نیز می‌توان بیان کرد:

The treasurer wrote them a check out.

ولی هرگز نمی‌توان دنباله قیدی را بلافاصله بعداز فعل و قبل از مفعول بی‌واسطه قرار داد. یعنی نمی‌توانیم بگوییم:

The treasurer wrote out them a check.

  1. عبارات اصطلاحی و کلیشه‌ای

گرچه چنان که گفته شد در شرایط معمولی مفعول را می‌توان هم قبل از دنباله قیدی و هم بعد از آن قرار داد. ولی، در مورد بسیاری از اصطلاحات این قاعده صدق نمی‌کند و آنها را صرف نظر از هر قاعده و قانونی همانطوری که مصطلح و متداول شده باید به کار برد و هرگونه تغییری در شکل آنها باعث اشتباه می‌شود. برای مثال در تمام اصطلاحات زیر مفعول بعد از دنباله قیدی آورده می‌شود:

To throw up the sponge     سپر انداختن

To throw down the gauntlet     به مبازه طلبیدن

To give up the ghost     جان سپردن

To lay down one’s life     جان در کف نهادن

To lay down the law     از پیش خود قانون وضع کردن

از سوی دیگر اصطلاحاتی هستند که در آنها همیشه مفعول قبل از دنباله قیدی آورده می‌شود، از جمله:

To put one’s foot down     پا فشاری و اعتراض کردن

To put the clock back     عقب بردن ساعت

To get the wind up     ترسیدن

و بسیاری از اصطلاحات دیگر. باید دانست که به کار بردن این اصطلاحات به طریق دیگر از نظر دستوری مانعی ممکن است نداشته باشد ولی استعمال روزمره شکل آنها را تقریباً به صورت ثابتی درآورده.

تذکر

  1. باید توجه داشت که یک فعل به‌خودی خود ممکن است متعدی باشد، ولی وقتی که همان فعل همراه با یک دنباله قیدی آورده شود به صورت فعل دو کلمه‌ای لازم در می‌آید. مثلاً فعل give یک فعل متعدی است ولی فعل دو کلمه‌ای (تسلیم شدن)give up فعل لازم می‌باشد. مثال:

After the unsuccessful attempt, the climbers gave up and returned.

پس از کوشش ناموفق کوهنوردان تسلیم شده به خانه‌هایشان برگشتند.

و یا فعل carry به معنی اجرا کردن است. این فعل وقتی که با دنباله قیدی on فعل دو کلمه‌ای carry on (ادامه دادن) را تشکیل می‌دهد که یک فعل لازم است. مثال:

Don’t wait for me to begin eating, please carry on.

برای غذا خوردن منتظر من نباشید، شما لطفاً ادامه بدهید.

  1. برخی از افعال دو کلمه‌ای هستند که بعد از آنها حتماً باید اسم مصدر (فعل ing دار) آورده شود. از آن جمله‌اند افعال .give up, see about و look forward مثال:

Will you see about getting the tickets?

ممکن است شما لطفاً به امر خرید بلیط‌ها برسید.

I am looking forward to meeting him.

من انتظار ملاقات او را می‌کشم.

He is going to give up smoking.

او خیال دارد سیگار کشیدن را ترک کند.

 

اسامی مرکب مشتق از افعال دو کلمه‌ای

تعداد زیادی از افعال دو کلمه‌ای هستند که می‌توان آنها را با همان مفهوم به صورت اسامی مرکب نیز به کار برد. البته باید توجه داشت که فشار و تکیه صدا در این اسامی مرکب با تکیه و فشار صدا در افعال دو کلمه‌ای فرق می‌کند. به این معنی که در اسامی مرکب قسمت اول (یعنی اسم) دارای فشار یا تکیه اصلی صدا است در صورتی که در افعال دو کلمه‌ای فشار اصلی صدا بر روی قسمت دوم فعل (یعنی دنباله قیدی) می‌باشد. مثال:

The tire blew out.

لاستیک ماشین منفجر شد.

We had a blowout.

انفجاری روی داد.

This information is not to be handed out.

این موضوع نباید به بیرون درز پیدا کند. (این اطلاعات نباید پخش شود.)

دنباله قیدی قبل از فعل

  1. در بعضی جملات گاهی اوقات برای تاکید دنباله قیدی را قبل از فعل می‌آورند.

الف – هرگاه فاعل جمله اسم، عبارت اسمی، و یا ضمیری به جز ضمایر شخصی باشد که در آن صورت می‌توان آن را بعد از فعل آورد. مثال:

!Away ran everyone     همه فرار کردند.

!Down jumped the thief     دزد پایین پرید.

!In came Mr. and Mrs. Green     آقا و خانم گرین به داخل آمدند.

!Off started the eager climbers     کوهنوردان مشتاق عازم شدند.

ب – اگر فاعل از ضمایر شخصی باشد می‌توان آن را بین دنباله قیدی فعل قرار داد. مثال:

Away they ran     آنها فرار کردند.

!Down he jumped    او پرید پایین

!In they came     آنها به داخل آمدند

!Off they started     آنها عازم شدند

در تمام این موارد تاکید بر روی دنباله قیدی است.

جمله‌های زیر را با هم مقایسه کنید:

Up went the red balloon & the red balloon went up

In they came & they came in.

  1. ضمیمه‌های قیدی را برای اظهارات امری بدون آوردن فعل نیز به کار می‌برند. در این گونه اظهارات بعد از ضمیمه قیدی معمولاً حرف اضافه آورده می‌شود. مثال:

!Off with you     بروید سر کارتان

!Off with his head     سرش را از تنش جدا کنید

!Out with him     بیرونش کنید

!Down with the traitors     مرگ بر خائنین

  1. برای دستورات دوستانه دنباله قیدی را قبل از فاعل می‌آورند. مثال:

!Off you go     بگذار و برو

!Away you run     فرار کن

!In you come     بیا تو (بیا داخل)

افعال سه کلمه‌ای

گاهی اوقات بعد از فعل دو ضمیمه به دنبال آورده می‌شود که اولین دنباله مربوط به فعل بوده و قید می‌باشد و دنباله دیگر به اسم بعد از آن نسبت داده شده و حرف اضافه می‌باشد. این دسته از افعال که آنها را افعال سه کلمه‌ای گویند همگی جدا‌نشدنی بوده و از اصطلاحات زبان انگلیسی به شمار می‌آیند.

مثال:

I can’t put up with that fellow.

من نمی‌توانم این شخص را تحمل کنم.

Some people never run out of things.

بعضی از مردم هیچگاه دچار کمبود نمی‌شوند.

و اینک نمونه‌های بیشتری از این افعال:

Get through with    خاتمه دادن

To look in on    ملاقات کوتاه

To look forward to    انتظار داشتن

To look down on     به تحقیر نگریستن

To look up to    با نظر تحسین نگریستن

To keep up with    موافق اوضاع روز رفتار کردن

 

ارسال یک نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.