مهمترین اصطلاحات سیاسی انگلیسی(۲۰ واژه پرکاربرد)

درست است که اکثر مردم فکر می‌کنند که سیاستمداران صادق نیستند و بسیاری از مردم به روند سیاسی ایمان ندارند. اما این‌روزها که ما در ایران زندگیمان در گرو تصمیم‌های سیاسی سیاستمداران کشورهای بزرگ نیز هست، دنبال کردن اخبار خارجی خالی از لطف نیست. رسانه‌های انگلیسی زبان مملو از اخبار سیاسی هستند. دانستن برخی از پرکاربردترین اصطلاحات سیاسی انگلیسی به شما در فهم این اخبار کمک خواهد کرد. در این مطلب برخی از واژگان و اصطلاحات سیاسی انگلیسی کلیدی که برای همگام شدن با گزارش‌های خبری نیاز دارید آورده شده است:

مهمترین اصطلاحات سیاسی به زبان انگلیسی

Ballot: رای مخفی

(اسم / فعل قابل شمارش) عمل برگزاری رأی‌ مخفی. به عنوان یک فعل: برگزاری رأی‌گیری مخفی.

‘In democratic counties voting is done through a secret ballot. No one knows who you voted for.’

در شهرستان‌های دموکراتیک انتخابات از طریق رأی‌گیری مخفی انجام می‌شود. هیچکس نمی‌داند به چه کسی رای داده‌اید.

Bill: لایحه

(اسم قابل شمارش) یک تغییر پیشنهادی در قانون. زمانی که هنوز در مرحله برنامه‌ریزی است و قبل از قانونی شدن، به یک قانون، لایحه می‌گویند.

‘There is little support for the new bill. I don’t think it will ever become law.’

حمایت کمی از لایحه جدید وجود دارد. من فکر نمی‌کنم این هرگز تبدیل به قانون شود.

Coalition: ائتلاف

(اسم قابل شمارش) زمانی که احزاب سیاسی مختلف بر سر چیزی به دلیلی توافق می‌کنند.

‘During periods of war, coalitions between political parties are common.’

در طول دوره های جنگ، ائتلاف بین احزاب سیاسی رایج است.

Democracy: دموکراسی

(اسم قابل شمارش) : سیستمی که در آن قدرت از طریق انتخابات در اختیار مردم است. یک نفر = یک رای

‘The alternatives to Democracy, Communism, for example, have largely been failures.’

آلترناتیوهای دموکراسی، مثلاً کمونیسم، عمدتاً شکست خورده‌اند.

To Elect: انتخاب شدن با رای

(فعل) : انتخاب با رأی دادن.

‘In November Americans will vote for a new President.’

در ماه نوامبر آمریکایی‌ها به رئیس جمهور جدید رای خواهند داد.

Election: انتخابات

(اسم) : فرآیند انتخاب دولت یا رهبر جدید.

‘In Britain elections are held every 4 or 5 years.’

در بریتانیا انتخابات هر 4 یا 5 سال یکبار برگزار می‌شود.

Election Campaign: کمپین انتخاباتی

(اسم قابل شمارش) تلاش سازمان یافته برای به قدرت رسیدن یک حزب سیاسی. همچنین به عنوان یک نژاد شناخته می‌شود.

‘A political campaign is very expensive. The political parties spend lots of money on advertising.’

یک کمپین سیاسی بسیار گران است. احزاب سیاسی پول زیادی را صرف تبلیغات می‌کنند.

Electorate: رای دهندگان

(اسم قابل شمارش، اما معمولاً مفرد) : همه افرادی که می‌توانند در یک انتخابات رای دهند.

‘The party is working hard to win the support of the electorate.’

حزب سخت کار می کند تا حمایت رای دهندگان را به دست آورد.

Law: قانون

(اسم قابل شمارش) : قانونی که توسط دولت وضع شده است. قانون شکنی غیرقانونی است.

‘The government introduced a new law banning smoking in public places.’

دولت قانون جدیدی را برای ممنوعیت استعمال دخانیات در اماکن عمومی معرفی کرد.

The Opposition: اپوزیسیون

(اسم گروه) : اپوزیسیون حزب سیاسی است که در قدرت نیست. آنها دولت نیستند اما می‌خواهند باشند.

The role of the Opposition is to oppose and scrutinize the government.’

نقش اپوزیسیون مخالفت و بررسی دقیق دولت است.

Politics: سیاست

(اسم) فرآیندی که از طریق آن تصمیم‌گیری در مورد نحوه اداره کشور/دولت اتخاذ می‌شود.

‘In my country, young people are less interested in politics than ever before.’

در کشور من، جوانان کمتر از همیشه به سیاست علاقه دارند.

Policy: سیاست

(اسم قابل شمارش) طرح عمل یا راهنمایی که یک حزب یا گروه سیاسی درباره آن تصمیم می‌گیرد.

‘The party has the policy to cut taxes when it comes to power.’

حزب سیاست کاهش مالیات را در زمان رسیدن به قدرت دارد.

Politician: سیاستمدار

(اسم: شغل) : کسی که انتخاب شده و در سیاست کار می‌کند.

‘Tony Blair was a politician for many years before becoming Prime Minister.’

تونی بلر قبل از اینکه نخست وزیر شود سال ها سیاستمدار بود.

Political Party: حزب سیاسی

(اسم قابل شمارش) : یک حزب سیاسی سازمان یافته که دیدگاه و عقاید یکسانی دارد.

‘The two major political parties in the UK are Labor and Conservative.’

دو حزب سیاسی اصلی در بریتانیا کارگر و محافظه کار هستند.

Prime Minister / President: نخست وزیر/ رئیس جمهور

(اسم: شغل) : در بریتانیا و استرالیا به رهبر کشور نخست وزیر می‌گویند. در ایالات متحده آمریکا به رهبر کشور رئیس جمهور می‌گویند.

‘George Washington was the first President of America. Robert Walpole is considered Britain’s first Prime Minister.’

جرج واشنگتن اولین رئیس جمهور آمریکا بود. رابرت والپول اولین نخست وزیر بریتانیا در نظر گرفته می‌شود.

To Run: تلاش برای نامزد شدن

(فعل) هنگامی که یک سیاستمدار آمریکایی، برای مثال، تلاش می‌کند رئیس جمهور شود، برای ریاست جمهوری نامزد می‌شود.

‘George Clinton successfully ran for President twice.’

جورج کلینتون با موفقیت دو بار نامزد ریاست جمهوری شد.

Spin: چرخش، فریب دادن

(فعل / اسم غیرقابل شمارش) : تلاش برای فریب دادن مردم با دادن اطلاعات گمراه کننده.

‘The government is trying to put a positive spin on the situation.’

دولت در تلاش است تا یک چرخش مثبت در وضعیت ایجاد کند.

Turn-Out: مشارکت، اجتماع

(فعل عبارتی / اسم قابل شمارش) تعداد افرادی که در یک انتخابات رای می‌دهند و (به عنوان فعل) قصد رای دادن دارند.

‘Voter turn-out is only 40% in my country. Most people are not interested in voting.’

مشارکت رای‌دهندگان در کشور من تنها 40 درصد است. اکثر مردم علاقه‌ای به رای دادن ندارند.

To Vote: رای دادن

(فعل) انتخاب کنید کدام شخص یا حزب سیاسی را در انتخابات ترجیح می‌دهید. این کار به صورت خصوصی با انتخاب از لیست کاغذی انجام می‌شود.

‘Have you decided who you are going to vote for in the election?’

آیا تصمیم گرفته‌اید به چه کسی در انتخابات رای دهید؟

(اسم قابل شمارش) روشی برای یک گروه برای تصمیم گیری.

‘They held a vote on what they should do next.’

آنها در مورد آنچه که باید در آینده انجام دهند رای‌گیری کردند.

ارسال یک نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.