لیست لغات آیلتس | ۱۰۰۰ کلمه پرتکرار آیلتس در ۱۰ سال گذشته!

اگر دارید این مقاله را می‌خوانید به احتمال زیاد قصد شرکت در آزمون آیلتس را دارید. پس حتما می‌دانید که یکی از چالش‌هایی که ممکن است در تمام 4 بخش آیلتس با آن درگیر شوید، لغات آیلتس است. اینکه کدام لغات در آیلتس پرتکرارند؟ چندتا کلمه برای آیلتس یاد بگیریم؟ کدام مترادف‌ها را برای کلمات در آیلتس به‌کار ببریم. این مسئله موضوع این مقاله از مجله آموزشی سفیر است. در ادامه لیست بیش از 1000 کلمه پرتکرار در آزمون آیلتس را خواهید دید که با بررسی آزمون سال‌های مختلف جمع‌آوری شده است. همچنین فراموش نکنید که فایل pdf این کلمات را از انتهای همین مطلب دانلود کنید.

چگونه می‌توانم لغات آیلتس خود را تقویت کنم؟

نکات زیر را برای بهبود واژگان آیلتس دنبال کنید:

جدول زمانی خوبی برای مطالعه خود تهیه کنید و هر روز برای مثال 10 لغت مهم آیلتس یاد بگیرید.
بهتر است تمرکز شما روی ساخت دیکشنری خودتان باشد، باید کلمات جدید را در دیکشنری خود قرار دهید و مدام آن را آپدیت کنید.
سعی کنید کلمات سخت آیلتس را با دوستان خود تمرین کنید.
سعی کنید با استفاده از کلمات جدیدی که هر روز یاد می‌گیرید چیزی بنویسید یا جمله‌ای بسازید.
تمرکز زیادی روی بخش اسپیکینگ آیلتس داشته باشید.

چه تعداد از لغات آیلتس برای یادگرفتن کافی است؟

به‌عنوان یادگیرنده لغات آیلتس، باید مجموعه‌ای از 6000 تا 7000 لغت پرکاربرد آیلتس را داشته باشید. دقت کنید که این کلمات همه زمینه‌ها را پوشش دهند تا بتوانید در مورد هر موضوعی انگلیسی را روان صحبت کنید.

چگونه می‌توانم برای آیلتس در خانه مطالعه کنم؟

این سوال هر زبان‌آموزی است که برای آیلتس آماده می‌شود. در مقاله‌ای مجزا درباره نحوه آمادگی برای آیلتس در خانه مطلب مفصلی نوشته‌ایم. اما اگر بخواهیم به‌طور خلاصه به نکات امیدوارکننده‌ای اشاره کنیم که به شما در موفقیت در IELTS کمک می‌کند باید به چند نکته اشاره کنیم:

  • روزانه لغات آیلتس جدیدی را یاد بگیرید (سعی کنید حداقل 10 لغت جدید یاد بگیرید)
  • این کلمات را با معلم یا دوست خود تمرین کنید.
  • چند کتاب واژگان خوب برای آیلتس بخرید. برای مثال Essential Words for IELTS برای شروع کتاب خوبی است.
  • برای اینکه انگیزه بگیرید کمی درباره تجربه افراد موفق در آزمون آیلتس مطالعه کنید.
  • در مورد آیلتس کمی تحقیق کنید.
  • کلمات جدید خود را در یک دفترچه بنویسید. (مجموعه لغات ضروری آیلتس مختص به خودتان را درست کنید)
  • هر روز لیست کلمات آیلتس خود را اصلاح و آپدیت کنید.
  • به یک دوره آمادگی آیلتس آنلاین بپیوندید.

لیست مهمترین و پرکاربردترین کلمات و لغات آیلتس

کلمات هم‌معنی / مترادف ترجمه فارسی
A narrative a story داستان
A native a local فرد بومی
Abandon forsake رها کردن
Abbreviate condense مختصر کردن
Ability skill توانایی، سررشته
Able capable توانا
About approximately تقریبا
Above overhead در بالایِ
Abstract summary خلاصه، چکیده
Abundant ample فراوان، کافی
Accurate correct صحیح، درست
Achieve accomplish دست یافتن، به انجام رساندن
Adjourn postpone موکول کردن، به تعویق انداحتن
Adult grown بالغ
Advocate support پشتیبانی، طرفداری، حامی بودن
Afraid scared ترسیده
After following, next بعدی، بعد
Aggressive militant پرخاشگر، ستیزه‌جو
Aid help, assist کمک
Almost nearly تقریبا
Always forever همیشه
Amateur beginner آماتور، مبتدی
Ambitious aspiring مشتاق
Animated lively سرزنده
Antagonize provoke خشمگین کردن، تحریک
Anyway besides به هر حال، به‌علاوه
Apparent evident آشکار، مشهود
Applicable relevant مناسب، مطابق
Appreciable considerable قابل توجه، قابل تقدیر
Approve endorse تایید
Ardor passion شور و شوق، اشتیاق
Arise occur رخ دادن، به‌وجود آمدن
Aromatic fragrant معطر
Arrive reach, come رسیدن
Arrogant haughty مغرور، خودخواه
Artful crafty حیله‌گر
Association organization اتحادیه، سازمان
Attractive appealing جذاب
Away absent دور، غایب
Awful terrible مهیب، وحشتناک
Awkward clumsy بی دست و پا، زشت
Backbone spine ستون فقرات
Backside behind, bottom پشت
Bad(not good)  poor, naughty بد، بدذات
Ballot poll رای
Ban forbid ممنوع
Barren infertile عقیم، نابارور
Bashful shy خجالت‌زده
Beautiful attractive زیبا، جذاب
Becoming fitting سازگار، مناسب
Before prior قبل
Believable plausible باورکردنی
Belly stomach معده، شکم
Bendy flexible قابل انعطاف
Beneficent generous سخاوتمند، بخشنده
Beneficial favorable سودمند، مطلوب
Bid tender پیشنهاد
Bizarre weird عجیب و غریب
Blameless innocent بی‌گناه، بی‌تقصیر
Bloodbath massacre قتل‌عام
Bloodless cold سرد
Branch department شعبه، دپارتمان
Brave courageous شجاع
Brow forehead پیشانی
Bum backside, behind, bottom پشت
Business commerce, trade تجارت
Candy sweet شکلات
Charter constitution قانون، منشور قوانین
Cheesy corny, tacky ارزان و بی‌کیفیت
Chiefly mainly به‌طور عمده
Choosy picky انتخاب گر، حساس در انتخاب
Chorus refrain منع کردن، نگاه داشتن
Citation quotation نقل‌قول
Class lesson, course کلاس، درس
Clerk receptionist منشی
Clever intelligent باهوش
Coiffure hairstyle آرایش مو
Comfort consolation تسلی
Comic comedian کمدین
Commencement graduation فارغ التحصیلی
Complete total جمع
Completely totally کاملا
Concord harmony هماهنگی
Confederate accomplice همدستان
Conflict clash درگیری
Congested stuffed پر شده
Connect join پیوستن
Conscientious virtuous با فضیلت
Conscious aware آگاه
Consecutive successive پی در پی
Conservative cautious محتاط
Considerate thoughtful متفکر
Constancy fidelity وفاداری
Constant fixed درست شد
Constantly always همیشه
Constitution structure ساختار
Construction(lit.) interpretation تفسیر
Contaminate defile آلوده کردن
Contemporary modern نوین
Contented satisfied راضی
Continue persist اصرار ورزیدن
Continuous continual مستمر
Contrary opposite مقابل
Convalesce recover بازیابی
Convenient handy دستی
Convention conference کنفرانس
Correct right درست
Couch sofa کاناپه
Cozy comfortable راحت
Cranky cross صلیب
Crazy insane مجنون
Crook criminal جنایی
Cruel mean منظور داشتن
Crusade campaign پویش
Cry sob گریه کردن
Cube dice تاس
Curative healing شفا
Curler roller غلتک
Cussed stubborn یک دنده
Dally loiter سرگردان
Damage hurt صدمه
Dangerous unsafe ناامن
Daring bold پررنگ
Dark dismal ناراحت کننده
Dash sprint دوی سرعت
Dawn daybreak سپیده‌دم
Daybreak dawn سپیده‌دم
Dead lifeless بی جان
Deceptive misleading گمراه‌کننده
Decontrol deregulate مقررات‌زدایی
Dedicated committed متعهد شد
Defective faulty معیوب
Deliberate planned برنامه‌ریزی‌شده
Deliberately intentionally عمدا
Delicate fragile شکننده
Denims jeans شلوار جین
Depraved wicked, evil بد، خراب
Deserted abandoned رها شده است
Destiny fate سرنوشت
Detached indifferent بی‌تفاوت
Devil satan شیطان
Dicey risky مخاطره‌آمیز
Difficult hard سخت
Dilute weaken, thin ضعیف شدن، نازک شدن
Diminish curtail محدود کردن
Dirty soiled خاک شده
Disadvantaged deprived محروم
Disagree differ فرق داشتن
Disagreeable unpleasant ناخوشایند
Disaster catastrophe فاجعه
Discount reduction کاهش
Disgrace shame شرم
Dispute debate مناظره
Diverse distinct متمایز
Divide split شکاف
Docile tame رام کردن
Domesticate cultivate کشت کنند
Dormant inactive غیرفعال
Dossier file فایل
Doubt mistrust بی‌اعتمادی
Drab dull کدر
Drastic extreme مفرط
Dreadful terrible وحشتناک
Dry arid خشک
Dubious doubtful مشکوک
Dull blunt صریح
Dull(person) stupid احمق
Dumb stupid احمق
Eager keen تیز
Early premature زودرس
Earth soil خاک
Easy simple ساده
Eccentric unusual غیرمعمول
Economic profitable سودآور
Ecstasy joy شادی
Egocentric selfish خودخواه
Empty drain زه‌کشی
Encourage support پشتیبانی
Enemy opponent حریف
Enormous huge, immense عظیم، بزرگ
Equity fairness انصاف
Especially particularly به‌‎ویژه
Essential fundamental اساسی
Everlasting eternal ابدی
Exactly precisely دقیقا
Except apart from جدا از، غیر از
Extra additional اضافی
Famous famed, renowned مشهور
Fanatic enthusiast علاقه‌مند
Fantastic great, brilliant عالی، درخشان
Fool idiot آدم سفیه و احمق
Foolish silly احمقانه
Forehead brow پیشانی
Formerly previously قبلا
Fortunate lucky خوش‌شانس
Foxy cunning حیله‌گر
Foyer lobby لابی
Fragrance perfume عطر
French dressing vinaigrette چاشنی سالاد فرانسوی
Garbage can trashcan سطل زباله
Gay homosexual همجنسگرا
Grasping greedy حریص
Gratis free of charge رایگان
Gratuity tip نکته
Gravestone headstone سنگ قبر
Gut intestine روده
Hall corridor راهرو
Handsome good خوب
Happily fortunately خوشبختانه
Hard firm محکم
Hard tough سخت است
Hashish cannabis شاهدانه
Hate loathe متنفر بودن
Hearsay rumor شایعه
Help aid کمک
Hermetic airtight هواگیر
High elevated مرتفع
Highbrow intellectual پر فکر
Hint trace, tip ردیابی، نوک
Hold grasp فهم
Hole gap شکاف
Home domestic داخلی
Homicide murder آدم کشی
Honest truthful راستگو
Hospitable cordial صمیمی
Hostile antagonistic آنتاگونیست
Housebreaking burglary سرقت
Huge vast وسیع
Humble modest فروتن
Humiliate embarrass شرم‌آور
Hunger starvation گرسنگی
Hypothesis speculation حدس و گمان
Identical duplicate تکراری
Idle lazy تنبل
Idler loafer لوفر
If whether چه، اگر
Ignorant unaware غافل
Illiberal intolerant بی‌تحمل
Immaculate spotless بی‌عیب
Immature inexperienced بی‌تجربه
Immediate instant فوری
Immobile motionless بی‌حرکت
Immoderate excessive بیش‌از‌اندازه
Immodest conceited متکبر
Immune exempt معاف
Impartial neutral خنثی
Impasse deadlock بن‌بست
Impassive emotionless بی‌احساس
Impatient eager مشتاق
Impediment obstacle مانع
Imperative crucial حیاتی
Imperfect faulty معیوب
Impetuous reckless بی‌پروا
Impolite rude بی‌ادب
Important meaningful معنی‌دار
In the meantime meanwhile در همین‌حال
Incidentally by the way راستی
Inconsiderate thoughtless بی‌فکر
Independent autonomous خودمختار
Indisputable undeniable غیرقابل‌انکار
Infamous notorious بدنام
Infantile childish کودکانه
Inferior substandard غیراستاندارد
Inflexible rigid سفت‌وسخت
Inflow influx هجوم
Informal casual گاه‌به‌گاه
Infrequent rare نادر
Infuriate enrage خشمگین‌کردن
Inheritor heir واری
Innocent harmless بی‌ضرر
Insolvent bankrupt ورشکسته
Instinct intuition بینش
Instructions directions جهت‌ها
Insufferable unbearable غیرقابل‌تحمل
Insufficient inadequate ناکافی
Insupportable intolerable غیرقابل‌تحمل
Insurgent rebel شورشی
Intellectual mental ذهنی
Intermittent sporadic پراکنده
Internal inner درونی
Interplay interaction اثر متقابل
Intolerant bigoted متعصب
Intriguing fascinating شگفت‌انگیز
Inventory stock موجودی
Invoice bill صورت‌حساب
Isolated lonely تنها
Jealous envious حسود
Joy delight لذت‌بسیار
Knowingly deliberately به عمد
Lacking missing گم‌شده
Last final نهایی
Leading main اصلی
Legitimate valid, leva معتبر، لوا
Lethal deadly مرگبار
Livid furious خشمگین
Loopy crazy دیوانه
Lousy awful خیلی بد و ناخوشایند
Loveable habitable قابل سکونت
Lucid clear روشن
Mackintosh waterproof coat روکش ضد آب
Madness insanity جنون
Magician conjuror دعوت‌کننده
Magistrate justice of the peace عدالت صلح
Magnify expand بسط دادن
Mandatory required ضروری
Maneuver manipulate دستکاری‌کردن
Manmade artificial ساختگی
Mannequin model مدل
Material fabric پارچه
Matters things چیزها
Maximum uppermost بالاترین
Maybe perhaps, possibly شاید، احتمالا
Meager scanty اندک
Mean unkind نامهربان
Measure degree درجه
Mediocre fair نمایشگاه
Meeting assembly مونتاژ
Mend repair تعمیر
Mendacity lying دروغگویی
Merciless cruel ظالمانه
Middleman intermediary میانجی
Midway halfway نیمه‌راه
Migrant drifting رانش
Mild gentle ملایم
Militant combative رزمنده
Mind intellect عقل
Mindless senseless بدون‌احساس
Minor lesser کمتر
Mirth fun سرگرم‌کننده
Mischievous impish بی‌حیا
Miserable depressing افسرده‌کننده
Misery distress پریشانی
Misfortune mishap بدبختی
Misread misinterpret سوءتعبیر کند
Missing lost کم‌شده
Mistrust distrust بی‌اعتمادی
Mobile moveable قابل‌جابجایی
Moderate lenient ملایم
Moderately reasonably منطقی
Modern contemporary امروزی
Moment occasion مناسبت
Momentous powerful قدرتمند
Monotonous boring حوصله‌سربر
Moral ethical اخلاقی
More and more increasingly بیشتر
Moreover in addition علاوه‌براین
Morose sullen عبوس
Mourn grieve غمگین‌شدن
Movie film فیلم
Murderer assassin قاتل
Mysterious occult غیبی
Naked bare برهنه
Nameless anonymous ناشناس
Napkin serviette سرویت
Naughty disobedient نافرمان
Neat tidy مرتب
Necessary essential ضروری است
Negligent inattentive بی‌توجه
Nervous perturbed آشفته
Neutral impartial بی‌طرف
New fresh تازه
Nice pleasing خوش
Nightfall dusk غروب
Nobility the aristocracy اشرافیت
Non stop constantly بدون توقف
Noon midday ظهر
Noted famous معروف
Notwithstanding however با این‌حال
Nugatory worthless بی‌ارزش
Numerous many زیاد
Obdurate stubborn یک‌دنده
Object thing چیز
Obligatory compulsory اجباری
Oblique indirect غیرمستقیم
Obsolete out of date قدیمی
Omnipotent all همه
Organic biological بیولوژیکی
Ornament decoration تزیین
Outside external خارجی
Overseas abroad خارج از کشور
Painting portray تصویر کشیدن
Paper money notes یادداشت
Particular specific خاص
Passable satisfactory رضایتبخش
Pattern sample نمونه
Peaceable peaceful صلح‌آمیز
Perception insight بینش، بصیرت، درون‌بینی
Phantasm illusion توهم
Pocket book notebook نوت‌بوک
Poisonous toxic سمی
Possibility opportunity فرصت
Post mortem autopsy کالبد شکافی
Practically virtually به‌صورت‌مجازی
Praise compliment تعریف و تمجید
Precedence priority اولویت
Precept principle اصل
Precis summary خلاصه
Pressing urgent فوری
Previous preceding قبلی
Priority precedence تقدم
Prompt immediate فوری
Prosperous affluent فراوان
Provided if اگر
Quite fairly منصفانه
Reasonable fair نمایشگاه
Refrain chorus گروه کر
Reliable dependable قابل اعتماد
Religious devout عابد
Remainder the rest بقیه
Remark comment اظهارنظر
Reminiscence memory حافظه
Remorse regret پشیمان‌شدن. پشیمانی
Remoted isolated جدا شده
Removable detachable قابل جدا شدن
Repute reputation شهرت، آبرو
Revolting disgusting چندش‌آور
Rubbish nonsense مزخرف
Rude impolite بی‌ادب
Sacristy vestry خزانه‌داری
Satisfied convinced متقاعد
Scarcity shortage کمبود
Scrumptious delicious خوشمزه- لذیذ
Second moment لحظه
Selection choice انتخاب
Self assured confident با اعتماد به نفس
Signal sign امضا کردن
Silly foolish احمقانه
Sincere honest صادقانه
Skull cranium جمجمه
Soiled dirty کثیف
Special exceptional استثنایی
Spontaneous automatic خودکار
Spotlight highlight برجسته
Stable steady ثابت
Stationary fixed درست شد
Steady regular منظم
Stupid dense متراکم
Stupid silly احمقانه
Substantially considerably بطور قابل توجهی
Successful prosperous موفق
Suggest propose پیشنهاد
Sundown sunset غروب آفتاب
Sunrise dawn سپیده‌دم
Superb magnificent باشکوه
Suppress restrain مهار کردن
Sure certain مسلم- قطعی
Surplus excess اضافی
Surroundings environment محیط
Tailored tailor خیاط
Temper mood حالت
Terror terrorism تروریسم
Testament testimony شهادت
Thrive prosper رونق
To deduce To infer برای استنباط
To glitter To sparkle درخشیدن
To accomplish To achieve بدست آوردن
To accumulate To build up برای ساختن
To administer To manage برای مدیریت
To admit To confess اعتراف کردن
To annoy To irritate, To bother آزار دادن
To answer To reply برای ارسال پاسخ
To appear To seem به نظر می‌رسد
To arrive To reach برای رسیدن به
To assure To guarantee برای ضمانت
To bear on sth. To affect تحت‌تاثیر قرار دادن
To beat To defeat شکست دادن
To begin To start برای شروع
To behave To act عمل کردن
To bring sb. Up To raise بالا بردن
To bring sth. Back To reintroduce بازگشت به معرفی مجدد
To bring sth. On To cause روشن به علت
To chop To cut بریدن
To cite To quote به نقل قول
To close To shut برای بستن
To collapse To break down برای شکستن
To collect To gather برای جمع‌آوری
To condemn To sentence حکم کردن
To confine To restrict محدود کردن
To conform To comply مطابقت دادن
To confuse To mix up قاطی کردن
To connect To associate, To put through (telephone) معاشرت کردن، قرار دادن (تلفن)
To consult To refer to برای اشاره به
To convey To communicate برای برقراری ارتباط
To cope To manage برای مدیریت
To demonstrate To protest در اعتراض به
To denationalize To privatize خصوصی کردن
To denote To indicate, To represent برای نشان دادن
To deprave To corrupt فاسد کردن
To desert To abandon رها کردن
To differentiate To distinguish تشخیص دادن، متمایز کردن
To diminish To decrease کاهش دادن
To disappear To vanish محو شدن، ناپدید شدن
To disclaim To deny انکار کردن
To disclose To reveal آشکار کردن
To elevate To raise, To promote بالا بردن، ترویج کردن
To emphasize To stress به استرس
To encounter To come across روبرو شدن
To enquire To investigate جویا شدن
To establish To set up راه‌اندازی کردن
To evaluate To assess ارزیابی کردن
To expire To run out پا به فرار گذاشتن
To explode To blow up بادکردن، منفجر کردن
To fabricate To manufacture تولید کردن
To float To drift رانش کردن
To foretell To predict پیش‌بینی کردن
To function To operate عمل کردن
To glitter To sparkle درخشیدن
To grab To seize تصرف کردن
To grouse To grumble غر زدن
To hand sth. Out To distribute بیرون برای توزیع
To hawk To peddle دستفروشی کردن
To hazard To endanger به خطر انداختن
To hurry To rush عجله کردن
To ignore To disregard نادیده گرفتن
To illuminate To clarify; To light up برای روشن شدن؛ برای روشن شدن
To illustrate To demonstrate برای نشان دادن
To imagine To suppose, To assume فرض کردن، فرض کردن
To imitate To mimic به تقلید
To impact To affect تحت‌تاثیر قرار دادن
To impeach To question سوال کردن
To infect To contaminate آلوده کردن
To inspect To examine بررسی کردن
To intend To mean معنی کردن
To intensify To heighten بالا بردن
To involve To entail درگیر بودن
To learn To memorize به یاد سپردن
To magnify To exaggerate برای اغراق کردن
To maintain To preserve برای حفظ
To migrate emigrate مهاجرت کردن
To mimic To imitate تقلید کردن
To minimize To play down دست‌کم گرفتن
To mirror To reflect انعکاس دادن
To misconceive To misunderstand برای سوءتفاهم
To narrate To relate شرح دادن
To narrate To relate شرح دادن
To near To approach نزدیک شدن
To nominate To appoint برای تعیین
To notify To inform خبر دادن
To operate To function برای عملکرد
To overhaul To overtake برای سبقت گرفتن
To overlook To miss از دست دادن
To oversee To supervise برای نظارت
To provide To supply برای تامین
To put sth. Back To postpone بازگشت به به تعویق انداختن
To quake To tremble به لرزه درآمدن
To receive To get برای بدست آوردن
To renew To resume ادامه دادن
To renounce To give up تسلیم شدن
To respond To reply پاسخ دادن
To rue To regret پشیمان شدن
To select To choose انتخاب کردن
To survive To outlive برای زنده ماندن
To symbolize To represent نشان دادن
To transform To convert تبدیل کردن
To vacuum To hoover شناور کردن
To vanquish To conquer تسخیر کردن
To vary To differ متفاوت بودن
To visualize To imagine تصور کردن
To withstand To resist مقاومت کردن
Today nowadays این روزها
Torpid lethargic بی‌حال
Total entire کل
Touchdown landing فرود آمدن
Touchy sensitive حساس
Transitory temporary موقت
Transparent obvious واضح
Trivial worthless بی‌ارزش
Trustworthy reliable قابل‌اعتماد
Turbulent blustering غوغا کردن
Turmoil disturbance اختلال
Twister tornado گردباد
Twosome pair جفت
Unbiased impartial بی‌طرف
Uncared for neglected غفلت
Uncommon unusual غیرمعمول
Uncooked raw خام
Undeniable indisputable بی‌چون‌وچرا
Understandable comprehensible قابل‌درک
Unforeseen unexpected غیر منتظره
Unfortunate unlucky بد شانس
Unhurt unharmed بدون آسیب
Uninjured unhurt صدمه‌نخورده
Unlawful illegal غیرمجاز
Unmarried single تنها
Unstated unspoken ناگفته
Untimely premature زودرس
Untrue unfaithful بی‌وفا
Unusual strange عجیب
Unvoiced voiceless بی‌صدا
Uprising rebellion شورش
Upset perturb مزاحم
Urgent important مهم
Usually generally, normally به‌طورکلی، به‌طورمعمول
Vacancy emptiness پوچی
Vacant empty خالی
Vague indistinct نامشخص
Vain useless بلااستفاده
Valueless worthless بی‌ارزش
Vast huge بزرگ
Vibrate tremble لرزیدن
Vicious ferocious وحشی
Virtue advantage مزیت – فایده – سود – منفعت
Warranty guarantee ضمانت
Well mannered polite باادب
Well timed timely به‌موقع
Win succeed موفق‌شدن
Winery vineyard تاکستان
Wise knowing دانستن
Wonderful marvelous شگفت‌انگیز
Word synonym هم‌معنی
Worn old قدیمی
Wrong mistaken اشتباه
Yield produce تولید کردن
Zenith peak اوج

 

دانلود لیست لغات آیلتس

دانلود لیست 1000 لغات پرکاربرد آیلتس

6 دیدگاه
  1. فاطمه

    کلاس بندی ها مرتب نبود انتطار می‌رفت تو لیست کلمات کلمات فرمال و سطح بالا نوشته بشه و تو لیست مترادف ها هم معنی های جنرال و اینفرمال ولی بعضی جاها دسته بندی ها کاملا جابجا شده بود که این زبان آموزارو گمراه می‌کنه تو تشخیص کلمات فرمال

    1. پشتیبان سفیرمگ

      سلام فاطمه جان ممنون از بازخورد شما 🙂 این کلمات صرفا کلمات پرتکرار در آزمون آیلتس هستند 🙂

      1. خلیل

        یه مقداری اشتباه در مترادف ها وجود داره و گمراه کننده ست

  2. امین

    600 تا بود که

    1. لی‌لی قهرمان

      😀

  3. mak

    لینک pdf را یادتون رفته بگذارید.

ارسال یک نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.